موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید
موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید

moje-shia.blogsky.com 

سالروز حرکت امام حسین(ع) به سمت کربلا(28 رجب)

امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت.

از آیه‏‌ای که امام در هنگام خروج از مدینه قرائت کردند، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار می‏‌شود.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، فلسفه قیام ابا عبدالله الحسین (ع) را در سخنان آن حضرت در آغاز حرکت از مدینه و موضع گیری‌های ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاه‌های میان راه روی داده است، می‌توان یافت.

خروج از مدینه

امام(ع) عزم خروج از مدینه را کرد ایشان شب هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خوانده و وداع کرد و صبح به خانه برگشت. در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کردند.

حرکت به سمت مکه

امام(ع) شبانگاه بیست و هشتم رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال 60 هجری به همراه 82 نفر از اهل بیت و یارانش از مدینه خارج شد. در این سفر به جز محمد بن حنفیه بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را در این سفر همراهی می‌کردند. علاوه بر بنی هاشم، 21 نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند.

امام حسین(ع) به همراه همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.

در میان راه مکه، امام(ع) و همراهانش با عبداللّه بن مطیع، دیدار کردند. امام حسین(ع) پس از پنج روز، در روز سوم شعبان سال 60 به مکه رسید و مورد استقبال گرم مردم مکه و حجاج بیت الله الحرام قرار گرفت.

مسیر حرکت امام(ع) از مدینه به مکه

مدینه (15 رجب سال 60 هجری هلاکت معاویه و 28 رجب سال 60 هجری خروج امام(ع) از مدینه)، ذوحلیفه ملل، سیاله، عرق ظنیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان، مرظهران، مکه مکرمه(3 شعبان سال 60 هجری ورود امام(ع) به مکه) مسیر حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه است.

ورود امام به مکه

کاروان امام حسین(ع) پنج روز پس از خروج از مدینه در سوم شعبان سال 60 هجری، وارد شهر مکه شد. ساکنان مکّه و زائران بیت الله الحرام با شنیدن خبر ورود امام(ع) به مکه بسیار شادمان شدند. مردم، صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت و آمد بودند و این بر عبداللّه بن زبیر، سخت گران می‌آمد؛ چرا که امید داشت مردم مکّه با وی بیعت کنند و می‌دانست که تا امام حسین(ع) در مکّه هست، کسی با او بیعت نمی‌کند؛ زیرا جایگاه امام حسین(ع) در نزد مردمان مکّه، بسیار بالاتر از جایگاه پسر زبیر بود.

اینکه چرا امام حسین (ع) در آغاز حرکت از مدینه به مکه رفت به دلیل آن بود که پس از آن که معاویه بن ابی سفیان (نخستین خلیفه اموی) در نیمه رجب سال 60 قمری مُرد و فرزندش یزید، به خلافت مسلمانان دست یافت، وی و درباریان اموی تلاش زیادی به عمل آورده تا از همه مردم بیعت گیرند.

آنان، مشکل خاصی در گرفتن بیعت از اهالی شام، مصر، عراق و یمن نداشته و تنها دغدغه خاطرشان از حجاز، به ویژه از شهر مقدس مدینه بود. زیرا در این شهر بزرگانی چون عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر، محمد بن حنیفه، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر زندگی می‌کردند، که از جهات گوناگون بر یزید برتری و در رسیدن به مقام حکومت، بر او ترجیح داشتند.

اما در میان مخالفان یزید در مدینه، وجود شخصیت ممتازی چون امام حسین(ع)، همانند خورشید تابان، تمام ستارگان و سیارگان را بی فروغ می‌نمود و به عنوان تنها یادگار جدش حضرت محمد(ص) و جانشین پدر و برادر مظلومش حسن بن مجتبی(ع)، در رسیدن به مقام خلافت و رهبری مسلمانان، شایسته‌تر از همه بود و نگاه همگان به سوی او معطوف بود. بدین لحاظ، یزید بیش از همه، از وی واهمه داشت و درصدد تسلیم کردنش برآمد. بنابراین، امام حسین(ع) با توجه به نامناسب بودن شرایط مدینه برای اظهار مخالفت علنی و قیام و نیز در خطر بودن جان خود در این شهر بدون امکان حرکتی مؤثر، تصمیم به ترک آن گرفت و از آیه‏‌ای که در هنگام خروج از مدینه قرائت کرد، این نکته - که ترک این شهر به علّت عدم احساس امنیت بوده است - آشکار می‏‌شود.

منبع:

ابن اعثم، پیشین، صص19- 20 و الخوارزمی، پیشین، ص.187

البلاذری، پیشین، ص160؛ الطبری، پیشین، ص341 و شیخ مفید، پیشین، ص34.

ابن اعثم، پیشین، صص21-22 و الخوارزمی، پیشین، ص189.

ابن اعثم، پیشین، ص69.

ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص228؛ الطبری، پیشین، ص341 و ابن اثیر، پیشین، ص16.

الدینوری، پیشین، ص228 و شیخ صدوق، پیشین، صص152-153.

شیخ صدوق، پیشین، ص152.

وقعة الطف ص 85 و 86

Isna.ir

* مرگ پیامبر اکرم(ص):شهادت یا وفات؟

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَی عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ. آل عمران ایه ۱۴۴

محمد [ص ] فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید؟ [و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟] و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمی زند؛ و خداوند بزودی شاکران [و استقامت کنندگان ] را پاداش خواهد داد.

یکی از مظلومیتهای حضرت رسول این است که معمولا به کیفیت شهادت ایشان توجه نمیشود. و معمولا میگویند رحلت حضرت رسول!!! حال بنده قصدردارم در خصوص کیفیت مرگ پیامبرگرامی اسلام با شما صحبت کنم،دیگر قضاوت باخودتان...

کتابهای سیره و حدیث مرگ رسول خدا بوسیله سم را تایید کرده اند و آن را با احادیث متواتر ذکر کرده اند از جمله:

ابن سعد میگوید در روایتی آمده است: پیامبر(صلی الله علیه وآله)مسموم درگذشت و شصت و سه ساله بود. این قول ابن عبده است. (۱)

شیخ مفید میگوید: او در مدینه روز دوشنبه دوشب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری درگذشت درحالیکه شصت و سه سال داشت. (۲)

علامه حلی شهادت رسول خدا را به وسیله سم ذکر میکند. (۳)

در کتاب جامع الرواه آمده است: پیامبر در مدینه مسموم درگذشت.(۴)

شیخ طوسی میگوید: رسول خدا دو شب باقیمانده از ماه صفر در سال دهم هجری مسموم درگذشت. (۵)

بیهقی از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که وی گفت: اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است برایم محبوبتر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است به جهت اینکه خداوند او را پیامبر شهید قرار داده است. (۶)

حاکم نیشابور کشته شدن رسول خدا را تایید کرده است. آنجا که میگوید: شعبی گفته است: بخدا قسم رسول خدا و ابوبکر با سم کشته شدند و عمر و عثمان و علی بن ابیطالب با شمشیر کشته شدند و حسن بن علی با سم و حسین بن علی با شمشیر کشته شد. (۷)

ابن مسعود کشته شدن پیامبر در سنه ۱۱ هجری تایید و تاکید کرده است. (۸)

رسول خدا ص فرمود: هیچ پیامبری یا وصی او نیست مگر آنکه شهید میشود. (۹)

و همچنین فرمودند: هیچ کس از ما (اهل بیت) نیست مگر آنکه مسموم یا مقتول خواهد بود. (۱۰)

پس شهادت حضرت رسول توسط سم قطعی است. ولی چه کسی و در چه زمانی ایشان را به شهادت رسانده اند؟؟؟


زمان شهادت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)

ظاهرا بیشترین فاصله ای را که بین فرمان حمله به شام به رهبری اسامه و شهادت حضرت رسول بیان شده است دو هفته است. (المغازی واقدی ج۱ص۱۲۶) به دلیل زیاد بودن روایات در این زمینه بنده به بیان مصادر کفایت میکنم: الطبقات الکبری ابن سعد جلد دوم و سیره ابن هشام و انساب الاشراف جلد اول و عیون الاثر جلد دوم.

در تمامی این مصادر فاصله ۱۲ الی ۱۴ روز فاصله بین دستور حمله به شام و شهادت بیان شده است. شهادت ایشان در سال ۱۱ هجری و در سن شصت و سه سالگی بوده است.

اولا:از آنجایی که حضرت رسول ص همانطور که گفتم از شهادت قریب الوقوع خودشان در غدیر خبر داده بودند.

ثانیا:فاصله زمانی زیادی بین غدیر و دستور حمله به شام به رهبری اسامه نبوده است.

ثالثا: سرزمین شام در فاصله دوری از مدینه قرار داشت.

رابعا: در غدیر علی علیه السلام به عنوان جانشین معرفی شده بود.

ابوبکر و عمر و دیگران اطرافیان از پیوستن به سپاه اسامه سر باز زدند تا بتوانند به طور سری به گونه ای که رسوا نشوند از دست پیامبر ص خلاص شوند و نقشه های شوم خود را در بعد از شهادت حضرت اجرا کنند.


عایشه و اطرافیان او قاتل حضرت رسول(صلی الله علیه وآله وسلم)

روایت شده است: پس بیهوش شد و چون به هوش آمد زنها به او دارو خوراندند در حالی که او روزه دار بود. (الطبقات الکبری ج۲ص۲۳۵)

در دو روایت بخاری و مسلم از عایشه آمده است: ما به رسول خدا در هنگام بیماری اش دارو دادیم پس شروع کرد به اشاره کردن به ما که به من دارو ندهید.

گفتیم: (مسئله ای نیست) هر بیماری از دارو متنفر است. در بعضی روایات اینچنین آمده: (اهمیتی ندهید) کراهیت مریض از دواست!

اندکی بعد پیامبر فرمود: هرکس در خانه است در برابر چشم من باید دارو بخورد بجز عمویم عباس که در کنار شما حضور نداشت. (۱۱)

اولا: مگر اطاعت حضرت رسول در هر حالی طبق نص قرآن واجب نشده است؟ مگر قرآن نفرموده: که پیامبر ص از روی هوی و هوس سخن نمیگوید؟ پس چرا وقتی حضرت خواستند که به او دارو (سم) را ندهند عایشه اطاعت نکرد و بلکه خلاف دستور حضرت عمل کرد؟ انگار عایشه نیز مانند عمر خیال کرده بود که پیامبر ص نعوذبالله هذیان میگوید!!! آیا رسول خدا ص فایده دارو را نمی دانست و آنها میدانستند؟ و آیا پیامبر مصلحت خود را تشخیص نمیداد و آنها تشخیص میدادند؟

ثانیا: جمله آخر حضرت (همه اهل خانه در برابر چشم من از این دارو بخورند) اشاره به این دارد حضرت میدانستند که آن دارو نبوده است بلکه سم بوده است که میخواستند توسط آن حضرت را بکشند. لهذا منظور حضرت اینچنین بوده است: اگر دارو بوده است از آن بخورید!!! ولی خودشان میدانستند که دارو نبود و از آن نخوردند.

در الطب النبوی ابن جوزی ج۱ص۶۶ میگوید: به او دوا خوراندند در حالیکه بیهوش بود و چون به هوش آمد فرمود: چه کسی با من چنین کرد. این کار زنهائی است که از آنجا آمده اند و با دست به سوی حبشه اشاره کرد. و در روایات صحیح آمده که عایشه و حفصه حبشی بودند.

این یک افشاگری از سوی رسول خداست که او را به روشی که زنان حبشیه به شوهرانشان سم میخوراندند مسموم کرده اند. سم حبشه نیز معروف و مشهور بوده است و بعضی از حبشیها متخصص در سحر و شعبده و انواع سم بوده اند.

عبدالصمد بن بشیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمود: میدانید پیامبر ص درگذشت یا کشته شد همانطور که خدا میفرماید: (اگر او درگذرد یا کشته شود به جاهلیت باز میگردید.) او قبل از مرگ مسموم شد. آن دو زن (عایشه و حفصه) به او سم نوشاندند. (۱۲) و در روایت دیگر آمده است: عایشه و حفصه به او سم نوشاندند. (۱۳)

و علامه مجلسی میگوید: احتمال داردکه هر دو سم در شهادت پیامبر مؤثر بوده اند.(۱۴)

منظور علامه از دو سم یکی سم خیبر است و دیگری سمی که در روزهای آخر حیاتش به او نوشاندند. سران رژیم غاصب (ابوبکر و عمر و دخترانشان و...) برای اینکه اسم آنها به عنوان قاتلین حضرت رسول در جامعه پخش نشود به دست و پا افتادند و صحنه را غبار آلود کردند و گفتند: درست است که رسول خدا مسموم شده اما این اثر سم خیبر در سال هفتم هجری بوده است که اینک او را از پای درآورده است!!! البته هیچ عاقلی چنین بهانه واهی را نمی پذیرد زیرا رسول خدا در سال ۱۱هجری کشته شده و حادثه خیبر در سال هفتم اتفاق افتاده است!!! از آن گذشته رسول خدا ص از مسمومیت طعام خیبر توسط جبرئیل آگاه شد و از آن نخورد. عایشه نیز از آن واقعه عبرت گرفت وخوردن سم را به اختیار خود پیامبر نگذاشت بلکه به زور آن را به حضرت خوراند. پس قطعا شهادت حضرت به خاطر آخرین سم که توسط عایشه به او خورانده شد و حضرت به خاطر ضعف نتوانستند مقاومت کنند و به شهادت رسیدند.

*پایگاه اطلاع رسانی حوزه


   پی نوشت:

۱-المجدد فی الانساب. محمد بن محمد علوی ص۶

۲-المقنعه شیخ مفید ص۴۵۶ و منتهی المطلب حلی ج۲ص۸۸۷

۳-منتهی المطلب حلی ج۲ ص۸۸۷

۴-جامع الرواه محمد علی اردبیلی ج۲ص۴۶۳

۵-تهذیب الاحکام ج۶ص۱ و بحار الانوار ج۲۲ص۵۱۴

۶-السیره النبویه ابن کثیر دمشقی ج۴ص۴۴۹

۷-المستدرک. ج۳ص۶۰

۸-السیره نبویه ابن کثیر ج۴ص۴۴۹ و البدایه و النهایه ج۶ص۳۱۷و۳۲۲

۹-بصائر الدرجات ص۱۴۸و بحارالانوار ج۱۷ص۴۰۵و ج۴۰ص۱۳۹

۱۰-کفایه الاثر-خراز قمی ص ۱۶۲ و وسائل الشیعه ج۱۴ص۲ و بحارالانوار ج۴۵ص۱ و من لایحضره الفقیه ج۴ص۱۷

۱۱-سنن البخاری ج۷ص۱۷ و ج۸ص۴۰ و سنن مسلم ج۷ ص ۲۴و۱۹۴- تاریخ طبری ج۲ص۴۳۸

۱۲-تفسیرالعیاشی ج۱ص۲۰۰ و بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶وج۲۸ص۲۱

۱۳-بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶

۱۴-بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶

رحلت پیامبر (ص) یا شهدت ایشان؟؟

قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)

حضرت محمد (ص)

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.

اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.

در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:

عیون: ابا صلت هروى از حضرت رضا علیه السّلام نقل کرد که فرمود هیچ یک از ما نیست مگر اینکه کشته مى‏شود. اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می کرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد. و از آن ناراحتى فوت شد.(2)

که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد

کفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل کرد که حضرت امام حسن علیه السّلام پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن سخنرانى خود فرمود: پیامبر اکرم به من خبر داده که امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست که برگزیده‏اند. هیچ کدام از ما نیست مگر اینکه یا مسموم مى‏شود و یا مقتول.(3) عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی منافقین پیامبر را مسموم کردند. روایت ذیل اشاره به این نظر دارد: جبرئیل ابتدای سوره‏ى عنکبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت اى محمّد بخوان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ‏.(4)

رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض کرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند و می فرماید: که من پیامبرى پیش از تو نفرستادم مگر اینکه در پایان زندگیش جانشینى که بجایش بنشیند برگزید و روش و احکامش را زنده کرد پس راستگویان آنانند که فرمان رسول خدا را اجرا می کنند و آنان که نافرمانى او را می کنند دروغگویانند. همانا اى محمّد نزدیک شده رفتن تو بسوى پروردگارت خدا فرمان می دهد به تو که پس از خود على بن ابى طالب را براى امتت انتخاب کنى او جانشین تو است که قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می کند. اگر امت پیروى او را کردند سالم خواهند ماند …حذیفه گفت رسول خدا، على علیه السّلام را خواست و با او خلوت کرد همان روز و شب را علم و حکمتى که خدا با وى سپرده بود او هم به على(علیه السلام) سپرد و او را آگاه کرد آنچه را که جبرئیل گفته بود.

حضرت محمد(ص)

این داستان روزى بود که پیامبر در خانه عایشه دختر ابو بکر بود، ... عایشه عرض کرد هم اکنون مرا آگاه فرما. در انجام وظیفه، من بر دیگران مقدم باشم و آنچه را که صلاح من است بگیرم پیامبر فرمود به تو خبر می دهم اما به کسى نگوئى مگر آنگاه که من فرمان خدا را در میان مردم اجرا کنم زیرا که اگر تو این راز را نگه دارى، خداوند ترا در دنیا و آخرت نگاه می دارد و براى تو برترى هست در پیشى گرفتن و شتاب کردن بسوى ایمان بخدا و رسولش. و اگر ضایع و تباه کنى و مراعات نکنى آنچه را که به تو گفته شد به پروردگارت کافر شده‏اى و پاداش تو ضایع مى‏شود و ذمه‏ى خدا و رسولش دورى و نیز تو از زیانکاران باشى و این کار زیان به خدا و رسولش وارد نمی کند پس خوب است تو پیمان ببندى که سرّ این دستور را نگه دارى و ...

سپس پیامبر به همسرش عایشه فرمود: خداى تعالى به من خبر داده که عمرم به پایان رسیده و فرمان داده که على را بجاى خود نصب کنم، و او را پیشواى مردم قرار دهم...

عایشه تعهد سپرد که راز را افشا نکند خداوند پیامبرش را بر آنچه در نهاد عایشه بود از آن راز که با حفصه دختر عمر و اولی و دومی در میان گذاشت آگاه کرد. طولى نکشید که حفصه را خبر داد هر یک از این دو خانم پدران خود را آگاه کردند آن دو گرد هم آمدند بسوى گروهى از منافقان و آزادشدگان دست رسول خدا فرستادند همه را از این راز آگاه کردند گروهى به گروه دیگرى روبرو شدند و گفتند همانا محمّد خیال دارد خلافت را در میان خاندان خود قرار دهد مانند روش پادشاهى کسرى قیصر تا پایان روزگار. نه به خدا در این زندگى دگر براى شما بهره‏اى نیست اگر این کار به مرحله‏ى اجرا برسد و خلافت به على بن ابى طالب واگذار شود همانا محمّد به ظاهر شما با شما معامله کرد. ولى على با شما آن طور که خودش بخواهد با شما معامله می کند! خوب فکر کنید در این داستان راى خویش را در این باره پیش نظر آورید.

حضرت محمد (ص)

سخن در میانشان رد و بدل شد بسوى دومی رفتند افکار خویش را به گردش آوردند همه با یکدیگر متفق شدند، و سخن بدین جا رسید که در گردنه‏ى هرشى شتر پیامبر را رم بدهند تا از شتر بیفتد و جان بسپارد. همین کار را در جنگ تبوک انجام دادند ولى خداوند شرّ آنان را از پیامبرش برگرداند. ایشان در کار رسول خدا اجتماع کردند از کشتن و مسموم‏ نمودن، و فریب دادن.(5)

این چند نمونه گویای قصد شوم منافقین در به شهادت رساندن پیامبر اسلام است تا خود بر مسلمانان حکمرانی کنند؛ و کردند آنچه می خواستند. و شد آنچه نباید می شد. وَ سَیَعْلَمُ‏ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏: و آنها که ستم کردند به زودى مى‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (6)

منبع:tebyan.net

موج خبری قمه زنی شیعیان در رسانه هاه غربی


درست یک روز بعد از عاشورای 2014 میلادی موج عجیبی در تمام رسانه های غربی به راه افتاد است که  همه با یک تیتر مشابه هم عاشورا به مردم دنیا نشان دهند "the ashura festival"  والبته این تیتر عکس هایی ندارد به جز مراسم قمه زنی روز عاشورا در بعضی کشورها.


به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ تلاش برای پوشش رسانه ای عمل قمه زنی در این رسانه ها امسال شدت و حدت بیشتری داشته است که درست یک روز بعد از عاشورا حسینی تمام خبرگزاری های مهم غربی از رویترز تا یاهو هم زمان برای نشان دادن عزاداری برای امام حسین در کشورهای اسلامی این عکس ها را منتشر می کنند.

جالب اینجاست رسانه های سرتا پا آمریکایی دلسوز شعائر و معارف حسینی شده اند که با پوشش گسترده ویدئویی و تصویری قصد احیای انها را دارند!

این رسانه ها هیچ تصاویری از عزاداری مردم ایران که پرجمعیت ترین کشور از لحاظ شیعه است و تنها کشوری است که مذهب رسمی اش شیعه است پوشش نداده اند و عمدتا به مناطقی مانند عراق و افغانستان و لبنان اشاره کرده اند.

از رندی و فریبکاری این خبرگزاری ها همین بس که تصاویری از سید حسن نصر الله را هم در میان تصاویر پشت سر هم قمه زنی قرار داده اند.

اما سئوال اینجاست چرا و با چه هدفی و چه کسی عاشورا را می خواهد اینگونه به مردم معرفی کند؟

از یک طرف مشخصا معرفی عاشورا با وجهه ای که معتقدان به آن افرادی هستند که خود را لت و پار می کنند و اینگونه به خودشان رحم نمی کنند به نفع آمریکا است. چه کسی است که نداد لبیک به حسین سید حسن نصر الله در روزعاشورا برای آمریکا و اسرائیل از موشک های حزب الله خطرناک تر است. اما غرب دنبال تعریف از همین لبیک یا حسین در میان تصاویر قمه زنی می گردد تا اثبات کند که اگر حزب الله لبنان و مردم عراق و بحرین از خودشان با این شعار دفاع می کنند این شعار زمینه اش این رفتار هاست.

پس مشخصا طرف غربی از این ماجرا سود کافی را می برد که اولا لبیک یا حسین یعنی کارهای عجیب و غریب و غیر عقلانی و از سوی دیگر مسلمان ها همه وحشی هستند و شیعه و تکفیری ندارند و چه بسا تکفیری ها بهتر از شیعیان هستند چون اگر القاعده و داعش سر دشمنان خود را می برند شیعیانی که به خودشان هم رحم نمی کنند چه بسا با دشمنانشان بدتر رفتار کنند.

اما از طرف دیگر پوشش اینگونه ای به نفع جریان های القاعده و تکفیری است. چرا که این جریان ها در شهرهای غربی به لطف ریال های سعودی چهره ای مهربان از خودشان نشان می دهند و در زمان آرامش زندگی خوب و خوشی با همسایگانشان دارند و شاید در جلسات رقص و آوازهایشان هم شرکت کنند. اما شیعیان در روزی که خبرگزاری های غربی آن را فستیوال و Millions of Shias worldwide celebrate Ashura می نامند اینگونه رعب انگیز به جان خودشان می افتند. پس نتیجه آنکه اسلام داعشی قابل تحمل تر است و این خود می شود مجوز تکفیری ها که اگر به مقدسات شیعه در هر جای دنیا اهانت کنند بگویند ما مقدسات کسانی را نابود کردیم که عاشورایشان یعنی قمه و خون!

و همین قمه می شود بهترین سایه برای آنکه شیعیانی که در روز عاشورا در حال عزاداری در نیجریه و کشمیر و پاکستان توسط طایفه داعش و تکفیری ها شهید می شوند با کمترین پوشش رسانه ای در دنیا رو به رو شوند و کسی نباشد که بپرسد چرا افراد بیگناه در این روز و به چرمی کشته شده اند.




اما جریان دیگری هم هست که شاید بد نباشد به آن اشاره کرد. جریان شیعه گری سکولار که هم و غمش را در قمه و برگزاری هفته برائت می داند. این جریان بیشتر از این خبرگزاری ها و طایفه داعش و القاعده در بد نشان دادن عاشورا به جهانیان مقصر نباشند کمتر مقصر نیستند. وقتی به سایت ها و شبکه هایشان مراجعه می شود تنها در ایام محرم به دنبال اثبات استحباب قمه زنی هستند و انتشار فیلم های مربوط به آن و با افتخار می گویند این کار را انجام می دهند.

این 3 ضلع مثلثی هستند که اطراف پرچم سید الشهدا (ع) را گرفته اند تا مانع رسیدن نور حقیقی و اوج مفهوم پیام عاشورا به مردم جهان بشوند. و شاید این 3 طیف مصداق این آیه شریفه باشند که :" یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ "


روضه نیوز

قمه زنی

به گزارش روضه نیوز؛ حجت الاسلام ناصر سقای بی‏ریا دارای مدارک تحصیلی دکترای رهبری تربیتی و مطالعات فرهنگی از دانشگاه هوستون در ایالت تگزاس و کارشناسی ارشد از دانشگاه مک‌گیل در مونترال کانادا است.



وی در سوابق کاری خود، تصدی سمت‌هایی همچون، مشاور رییس جمهور در امور روحانیت در دولت نهم و دهم، ریاست دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، عضو هیأت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، سرپرست مرکز تعلیمات اسلامی و امامت جمعه در ایالت تگزاس و نماینده تام الاختیار رهبر معظم انقلاب در آمریکا را بر عهده داشته است.


سقای‌ بی‌ریا از نزدیکان و شاگردان مرحوم آیت‏الله بهجت و آیت‏الله مصباح یزدی بوده و در زمینه علمی و پژوهشی دارای درجه شاخصی است.


ماه محرم الحرام و لزوم محکم شدن اتحاد شیعه و سنی در این ماه، ما را بر آن داشت تا در زمینه هجمه علیه اتحاد شیعه و سنی با وی به گفت و گو بنشینیم.


 در ماه محرم و صفر برخی از هیئت‌ها و محافل مذهبی، علیه وحدت شیعه و سنی، فعالیت‌هایی را انجام می‌دهند. در خارج از کشور هم شبکه‌های افراطی شیعه را داریم. می‌خواهیم بررسی کنیم و ببینیم که بیشینه این‌ها چه بوده است و همچنین راهکار برخورد با این‌ها چیست؟


در تاریخ تشیع و در تاریخ اسلام به صورت عام، دو نوع طرز تفکر وجود داشته است؛ یک طرز تفکر اینکه اسلام ربطی به زندگی ندارد و یک سری دستورات دین و اخلاقی است. به عبارت ساده‌تر، دین از دنیا و حکومت و دولت جدا است؛ به تعبیرهای مختلفی این مسأله ذکر می‌شود که در تشیع هم کسانی پیرو این مسأله بودند.


در متصوفه این مسأله بوده است و حتی عقیده به این‏که محبت به امیرالمؤمنین(ع) کفایت می‌کند و شما زندگیت هر طور می‌خواهد باشد؛ ولی چون شما محبت به علی‏بن‏ابی‏طالب(ع) دارید، اهل نجات هستید. در حالی‏که خود امیرالمؤمنین(ع) و آموزه‌های اهل بیت(ع) و سیره پیامبر اکرم(ص) غیر از این بوده است.


پیامبر اکرم(ص) حکومت تشکیل دادند و علی‏بن‏ابی طالب(ع) پنج سال حکومت کردند و اهل‏بیت(ع) همیشه حق خودشان را حکومت کردن و اداره امور و شئون جامعه اسلامی می‌دانستند. این مسأله با روح و ذات تعالیم اسلام ناسازگار است. ولی سؤال این است که چرا چنین فکری طرفدار پیدا می‌کند؟ اگر از نظر روانشناختی بخواهیم بررسی کنیم، علت جاذبه چنین طرز تفکراتی، مسأله ساده‌سازی دین و ساده‌انگاری تکالیف دینی، طبق قرآن «تلک امامی» است که به معنای آرزوهایی که حقیقتی پشتشان نیست؛ ولی چون آرزوی شیرینی است، مورد پسند عده‌ای قرار می‌گیرد.


به کسی بگویند تو هر کاری که می‌خواهی بکن، درآمدت از هر راهی که می‌خواهی باشد، فقط یک چند روزی اظهار ارادتی به یک ولی خدا بکن؛ حالا آن ولی خدا امیرالمؤمنین(ع) باشند و یا امام حسین(ع)، چه کسی بدش می‌آید که این قضیه واقعیتی داشته باشد و برای اعمال او توجیهی هم داشته باشد.


بعضی از چهره‌هایی که در فرقه‌های متصوفه قرار می‌گیرند را می‌بینیم که از امرا و سرهنگ‌های دستگاه طاغوت بودند. از آن طرف هم خانقاه می‌رفتند و ظواهر یک صوفی را رعایت می‌کردند و پیرو یک دین ساده و بی‌دردسر که کاری به کار دنیا ندارد بودند. اگر کسی در مورد وجود مقدس امام حسین(ع) عقیده‌اش این باشد که به خیمه حسینی بیاید و اشک بریزید، دیگر لازم نیست هیچ کاری بکند، همین تعمیم می‌شود.


اصلاً دین محتوایش همین است؛ بعضی سعی کرده‌اند که جنبه‌هایی حماسی از قیام عاشورای امام حسین(ع) را به طرف کارهایی ببرند که خود آن کارها جنبه حماسی دارد، ولی هیچ هدفی را نسبت به زندگی ما تعقیب نمی‌کند؛ مثل قمه زنی که بگویند این کار را بکنید و دیگر نیازی به هیچ کاری نیست. تقیه هم لازم نیست انجام دهید و کاری به مصالح اجتماعی و مسلمین نداشته باشید. پاسخ این‌ها روشن است؛ اول این‏که اسلام یک سیستم هماهنگ است و این در نهضت عاشورای امام حسین(ع) و زیارتنامه‌هایی که در زمینه امام حسین(ع) وارد شده است موجود است؛ همه این‌ها نشان‌دهنده این است که این حرکت سید‌الشهدا(ع)، یک حرکت ادامه‌دار الهی است تا زمان ظهور امام عصر(عج) و کسانی که با امام حسین(ع) می‌آیند، می گویند: «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»


یک جنگ و صلح و تعقیب، اهدافی وجود دارد. در زیارت عاشورا همه این عناصر را پیدا می‌کنید. حتی اینکه قیام امام حسین(ع) و کمک کردن به قیام امام زمان(عج) و فداکاری برای امام حسین(ع) در راه اهداف الهی و اسلامی؛ همه این‌ها در زیارت‌ها نهفته است. در حقیقت یک نوع تحریف اهداف امام حسین(ع) است و یک نوع ساده انگاری دین است که این افراد انجام می‌دهند.


می‌بینید که وقتی نوبت به برخورد با ظالمین و کسانی که علیه اسلام و مسلمانان و جامعه اسلامی کار می‌کنند، می‌رسد این‌ها مصلح کل می‌شوند! یعنی همه این عناصر را در کسانی که دارای این افکار هستند می‌بینید.


بعضی از صاحب نظرانی که در این گروه‌ها وجود دارند، معتقدند که اسلام یعنی صلح! در زمان صدام یکی از برجسته‌هایشان به صدام، با القاب، نامه نوشته بود. صدامی که این همه جنایات انجام داده بود و حداقل صدها هزار نفر را کشته است و یک فرد جانی که پرونده کمتر کسی است که این تعداد ظلم و جنایت دیده می‌شود، با القاب محترمانه با او برخورد می‌کنند. منتهی وقتی به حکومت اسلامی و حاکم اسلامی و ولی امر مسلمین می‌رسد، آنجا گاهی با اهانت برخورد می‌کنند! بنابراین این‌ها یک ایدئولوژی روشن واضح را تعقیب نمی‌‌کنند. یک ساده‌سازی و در حقیقت ارضاء توخالی نسبت به دین و محبت به اهل بیت(ع) را این‌ها ایجاد می‌کنند و پیشانی کار خودشان قرار می‌دهند. عده زیادی هم ممکن است جذب شوند. متأسفانه ما می‌بینیم که بعضی‌ها هم فریب می‌خورند.


 به نظر شما بسترش در کشور ما وجود دارد؟


بله، این پدیده را در بعضی از افرادی که جلسات مذهبی برگزار می‌کنند، می‌بینیم که صاحب مجلس به سخنران می‌گوید که شما اصلاً در مورد سیاست صحبتی نکن. فقط در مورد دین صحبت کن. یا اگر کسی بخواهد در مجلس امام حسین(ع) در مورد مسائل جامعه مسلمین و مسائل روز آن صحبت کند، می‌گویند این جلسه متعلق به امام حسین(ع) است و شما خارج از موضوع صحبت می‌کنید. به او تذکر می‌دهند.


این گرایشات از همان قبیل است و متأسفانه بعضی‌ها خواسته یا ناخواسته به این سمت می‌غلطند. آسان است شما به چیزی کاری نداشته باشید و فقط یک مفاهیمی که هیچ کاربردی یا کاربرد مبنایی دارد را ذکر کنید؛ اما وقتی که شما آن سیستم را در نظر نمی‌گیرید و فقط آن مبنا را ذکر می‌کنید و هیچ دنباله‌ای به همراهش نیست، یعنی عواطف و احساسات و اعتقادات نسبت به اهل بیت(ع) را شما به تکلیف امروز گره نزنید. این سیستم ناقص است. مثل درختی است که میوه نمی‌دهد. درخت هست و همه چیز را هم دارد، منتهی با آن طوری برخورد شده است که آن ثمره حقیقی را نمی‌دهد. به عبارت دیگر «یومن ببعض و یکفر ببعض» است؛ یعنی آن ایده اهل بیت(ع) و آن قسمتی که برای شما ضرر ندارد را می‌پذیرید.


وقتی به جایی می‌رسید که می‌خواهد گوشه‌ای از زندگی شما را تحت تأثیر قرار دهد و یک تکلیف سختی را بار کند، آنجا دیگر شما زیر بار نروید. در همین قضیه تکفیری‌ها، این گروه‌ها خودشان را نشان دادند. ممکن است بعضی از گروه‌ها، وظیفه‌شان را انجام داده باشند، ولی نمود نداشته است.


می‌بینید که وقتی داعش به موصل حمله می‌کند و تهدید می‌کند که ما همه عتبات را با خاک یکسان خواهیم کرد، حضرت آیت‏الله سیستانی و علمای دیگر عراق برای جهاد فتوا می‌دهند؛ شما از لندن‌نشین‌هایی که این طور عقاید را به آن می‌دمند، هیچ تحرکی نمی‌بینید. نه خودشان به صحنه می‌آیند و نه اظهار نظری می‌کنند! به عکس می‌بینید که این‌ها با کمک پول‌هایی که معلوم نیست از کجا می‌‌آید، یکسری ماهواره‌ را اجاره می‌کنند و برنامه‌هایی که خلاف وحدت مسلمین هست را از این بلندگوها پخش می‏کنند و تعجب می‌کنم که بعضی از این‌ها آب به آسیاب دشمن می‌ریزند.


فرض کنید که رهبر انقلابی شیعیان را دستگیر می‌کنند و حکم اعدام برایش صادر می‌کنند، بعضاً‌ می‌بینید که این طور افرادی که رعایت تقیه نمی‌کنند، می‌گویند ایشان حقش بود و اگر ایشان اعدام شود هیچ اشکالی پیش نمی‌آید. حتی وقتش هم که برسد، به نفع دشمن و استکبار اظهار نظر می‌کنند؛ البته این تحرکات فقط در یک طیفی خلاصه شده است.


این طور نیست که همه گرو‌ه‌ها عملکردشان یکسان باشد. درجاتی از این مسائل را در آن‌ها می‌بینیم. آن خط ناب اسلام این است که اهل بیت(ع) به دنبال آن وعده الهی که «هُوَ ال�'َذِی أَر�'سَلَ رَسُولَهُ بِال�'هُدَى وَ دِینِ ال�'حَق�'ِ لِیُظ�'هِرَهُ عَلَى الد�'ِینِ کُل�'ِهِ وَ لَو�' کَرِهَ ال�'مُش�'رِکُونَ»(صف/9) خدای متعال اسلام را بر همه ادیان وعده داده است که غلبه کند و به دست امام عصر(عج) این کار انجام شود.‌ این خط مبارزه از زمان امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) که در کربلا اوج خود را نشان داد و برای همه کسانی که می‌خواهند با استکبار مبارزه کنند، درس شد.


این مبارزه تا قیام امام عصر(عج) ادامه دارد و انقلاب اسلامی هم در آن راستا بوده و ادامه دارد. این خط ناب اسلام است. ما باید در آن دستگاه توجه به اهل بیت(ع) و عشق به اهل بیت(ع) و ولایتی که از آن‌ها داریم، امامت اهل‏بیت(ع) را کامل بپذیریم. طوری بپذیریم که در زندگی امروز ما اموری که تکالیف این ولایت و پیروی بر ما واجب ‌کند، آن‌ها را انجام دهیم؛ نه اینکه از زیر آن تکلیف‌ها شانه خالی کنیم.


مگر در کربلای امام حسین(ع) چه اتفاقی افتاد؟ آنجایی که آن فرد گفت اهالی کوفه به امام حسین(ع) علاقه‌مند بودند، ولی وقتی پای مال و جان و فداکاری در راه خدا به میان آمد، عقب زدند. آن فرد گفت «قلوبهم معک وسیوفهم علیک» قلب‌هایشان با شماست، اما شمشیرهایشان علیه شماست. این گروه‌های این طوری در حقیقت یک طرحی شبیه به آن را دارند و در زندگی پیاده می‌کنند. یعنی قلوبشان در جلساتشان اظهار محبت به اهل‏بیت(ع) است، اما در زندگی خودشان هیچ قدمی برای مبارزه با دشمنان اسلام و برای پیشبرد جامعه اسلامی برنمی‌دارند. در حالی‌که این‌ها تکلیف‌های مسلمی است که بر ما آمده است.


 با توجه به فرمایشات شما اساساً مرز بین تولی و تبری را چه کسی مشخص می‌کند و تا کجا است؟‌


چند تا مسأله هست؛ یکی این‏که مشترکاتمان را با جهان اسلام و جهان اهل سنت، به خاطر آن وحدتی که لازم است علیه دشمن مشترک در دنیا داشته باشیم و این جزو سیره اهل‌بیت(ع) است، حفظ کنیم و این‏که در روایات آمده است که به عیادت برادر مسلمان خود بروید و یا در تشییع جنازه آنها شرکت کنید، برای این بوده است که شیعه به صورت یک جمعیت منزوی در دنیای اسلام مبدل نشود.


اهل‌بیت(ع) می‌فرمایند که با مردم باشید؛ این فتوای مراجع ما است که شما می‌توانید نماز جماعت را پشت سر اهل سنت به جای بیاورید و نماز شما هم مشکلی ندارد. مسأله دیگر بحث حق امیر‌المومنین(ع) و اهل‌بیت(ع) است که این مباحث باید در جای خودش و به صورت علمی بررسی شود.


ولی این‎که این مسائل را به سطح جامعه بیاورند و این باعث اهانت بشود، این مسأله جایز نیست. بنابراین این‎که ما می‌گوییم وحدت سنی و شیعه باید محقق شود، به این معنا نیست که دو طرف دست از اعتقادات خود بردارند؛ بلکه به این معنا است که مسائل را طوری در بین خودمان مطرح کنیم که باعث اختلاف و دو دستگی در میان مسلمانان نشود. این‏که مثلا شما در رسانه‌ای و در شبکه ماهواره‌ای به صورت گسترده این اختلافات را مطرح کنید و به مقدسات هم اهانت کنید، این به هیچ عنوان مورد تائید اسلام نیست.


 گفته می‌شود که یکی از دلایل به وجود آمدن گروه‌های افراطی مانند داعش، بعضی از همین شبکه‌های افراطی شیعه هستند. می‌خواستم از شما سوال کنم که این مدعا تا چه میزان درست است؟


من شنیدم کسانی را که می‌خواستند عملیات تروریستی انجام بدهند را دستگیر کرده‌اند و از آنها پرسیده‌اند که چرا شما می‌خواستید با این کار خود، برادران مسلمان خودتان را از بین ببرید. این‏ها در جواب می‌گفتند زمانی که ما را برای عملیات تروریستی آماده می‌کردند، بعضی از فیلم‌هایی که شیعیان مقدسات ما را لعن می‌کردند می‌گذاشتند و ما هم در اثر عصبانیت ناشی از دیدن این فیلم‌ها، اقدام به عملیات تروریستی می‌کردیم.


بنابراین اینها به طور قطع در زیر پرچم آمریکا قرار می‌گیرند. من در سال‌هایی که در آمریکا بودم، می‌دیدم که بعضی از آدم‌هایی که با این گروه مرتبط هستند، پول مسجدی که می‌خواستند بسازند را از آمریکا گرفتند. بعد هم یک کلیپی در تایید اینها ساخته شد و در کلیپ می‌گفتند که در هیچ کجای دنیا نمی‌توان به مانند آمریکا به اسلام عمل کرد! این‌طور نیست که انسان به چیزی اعتقاد داشته باشد و به هیچ چیز دیگر هم کاری نداشته باشد. اگر کسی در راه حق نباشد، در راه باطل خواهد افتاد. کسی که می‌خواهد هم محافظه‌کار باشد و هم محبت اهل‌بیت(ع) را داشته باشد، لاجرم به دام آمریکا خواهد افتاد و همین الان هم افتاده‌اند. اگر شما در جبهه حق نباشید، باطل شما را با خودش می‌برد.


رسا


لازم به ذکر است این مطلب ازپایگاه روضه نیوز برداشت شده است.