موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید
موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید

تشیع دروغین؛ جریان شناسی فرقه ی شیرازی ها

 شناخت کامل فرقه ی شیرازی ها و اهداف آن ها... 

  

تفرقه افکنی بین مذاهب اسلامی بر خلاف نص صریح و فتاوای اغلب علمای اسلام اعم از شیعه و

  سنی و دشمنی آشکار با دین است. 

«تفرقه بینداز و حکومت کن» یا divide and govern از پایه های اساسی سیاست بریتانیا در مواجهه با کشورهای اسلامی و مستعمره است که این رویکرد را با عنوان راهبردی تقسیم و غلبه divide and conquer برای به دست آوردن قدرت و حفظ آن از راه شکستن یک قدرت متمرکز به قطعات کوچکتر -که هر یک به تنهایی قدرت کمتری از اجرا کننده‌ این استراتژی دارند- مورد استعمال قرار می دهند.

این سیاست عمدتا در جوامع اسلامی با ترویج خرافه پرستی و تفرقه بر سر مبنای اندیشه های اسلامی ایجاد شده و در نهایت به تجزیه در اتاد و اعتقادات جامعه اسلامی می اندیشد.. دکتر تیجانی اسلام پژوه تونسی در زمینه نقش سرویس جاسوسی انگلستان در ایجاد تفرقه و خرافه پراکنی در مذهب تشیع می نویسد:«شمشیرهایی که در گذشته شیعیان آن را در برابر ظالمان بلند می‌کردند، امروز برای زدن به سرهای خود، از آن استفاده می‌کنند. تاجایی که انگلیسی‌ها مقدار زیادی شمشیر، در میان دسته‌های عزاداری در کربلا تقسیم می‌کردند.» (اهل بیت کلید مشکل ها)
تفرقه افکنی بین مذاهب اسلامی بر خلاف نص صریح و فتاوای اغلب علمای اسلام اعم از شیعه و سنی و دشمنی آشکار با دین است. امام خمینی(ره) در این زمینه بارها تاکید داشته و می فرمایند: «انگیزة الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است. بی‌جهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده‌های بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعه‌‌ها و دروغهای تفرقه‌افکن نموده‌اند و میلیاردها دلار برای آن صرف می‌کنند. بی‌انگیزه نیست سفر‌های دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه. و مع‌الأسف در بین آنان از سردمداران وحکومتهای بعض کشورهای اسلامی، که جز به منافع شخص خود فکر نمی‌کنند و چشم و گوش بسته تسلیم امریکا هستند دیده می‌شود؛ و بعض از روحانی‌نماها نیز به آنان ملحقند. امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه افکنِ خانه برانداز است. توصیة اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه درعصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه‌ها عکس العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.»
مقام معظم رهبری نیز با مقدس خواندن مقوله وحدت می فرمایند: «شعار اتحاد اسلامی، یک شعار مقدس است. امروز اگر پیامبر مکرم اسلام (ص) در میان ما بود...ما را به اتحاد دعوت می کرد؛ از ایجاد اختلافات اینچنینی جلوگیری می کرد. ما اگر چنانچه علاقه مند به نبی مکرم اسلام هستیم، باید این خواسته ی قطعی آن بزرگوار را تحقق ببخشیم... تاکید می کنم که خط قرمز از نظر نظام اسلامی و از نظر ما، عبارت است از اهانت به مقدسات یکدیگر آن کسانی که نادانسته، از روی غفلت، گاهی از روی تعصب های کور و بی جا، چه سنی و چه شیعه به مقدسات یکدیگر توهین می کنند، نمی فهمند چه می کنند. بهترین وسیله برای دشمن همین ها هستند، بهترین ابزار در دست دشمن همین ها هستند، این خط قرمز است. سنی و شیعه هر کدام مراسم مذهبی خودشان را، آداب خودشان را، عادات خودشان را، وظایف دینی خودشان را انجام می دهند و باید بدهند.»
تاکید بر این موضوع فقط به علمای تشیع ختم نشده و مولوی عبدالحمید نیز به لزوم وحدت اذعان دارد: «متاسفانه همواره امت اسلام چوب ندانم کاری عده ای افراطی را خورده است . اینها دنبال وحدت و حل مشکلات جهان اسلام نبوده اند و بیشتر به فکر منافع خودشان هستند. این افراطیون تلاش دارند از شخصیتهای مقبول مردم، استفاده ابزاری کنند و خودشان را پشت علما مخفی می کنند. هیچ عالم دلسوزی دوست ندارد شیعه و سنی که هر دو بنا بر عقیده ما مسلمان و دارای احترام هستند، با هم اختلاف و کدورت داشته باشند. وظیفه ما علما، تقویت اشتراکات مذهبی است که الحمدلله میان شیعه و اهل سنت درصد اشتراکات بسیار بالا است. خدای واحد، قبله واحد، کتاب واحد، پیامبر واحد و ... در حالی که قرآن کریم ما را به خاطر داشتن اشتراک در اعتقاد توحیدی با یهود و نصاری دعوت به اتحاد می کند، چگونه ما مسلمانان خود را معتقد به قرآن بدانیم اما این همه اشتراکات را نادیده بگیریم. اینها رسالت علمای دلسوز فریقین است که باید مسلمانان را به سمت اتحاد و اخوت و همگرایی دعوت دهند و از بروز اختلاف و تفرقه جلوگیری کنند.»
اما بر خلاف تاکیدات مراجع عظام شیعه و سنی بر لزوم حفظ وحدت، در بیوت برخی از علما بعضا مواردی از نقض غرضمند این وحدت به چشم می خورد.
یکی از این جریانات که چندی است فعالیت خود را در این زمینه بطور آشکارا آغاز نموده، جریان انحرافی شیرازی ها است که امروزه توسط بیت سید صادق حسینی شیرازی(برادر، پسر و داماد برادر وی) هدایت می شود. شجره نامه خاندان شیرازی، افرادی چون میرزای شیرازی(صاحب فتوای تحریم تنباکو) و آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی (عالم مجاهد ضد استعمار بریتانیا در عراق) را در خود جای داده است.حال این سئوال مطرح می شود که چرا نوادگان این دو مرجع بزرگ شیعه که سابقه مبارزاتی با استعمار دارند در کانون هدف جاری سازی توطئه این استعمار قرار گرفته اند؟
در بخشی از سایت سید صادق درباره اهمیت منبر، مطلبی صحیح و البته قابل تامل آمده است که شاید توجه به آن جواب این سئوال را تا حدودی روشن کند:«این مطلب را به ویژه اهل علم باید در نظر داشته باشند که در گفتار و منبر و نیز در تألیف و تصنیف، توانایی هایی وجود دارد که در دیگر شیوه ها یافت نمی شود» و شاید چه بهتر که این گفتار و منبر از جانب فردی دارای عقبه مبارزاتی ایدئولوژیکی باشد.
«آقای سید محمد حسینی شیرازی چند سال بعد از رحلت پدرش و تقریبا در عنفوان جوانی، ادعای مرجعیت کرد و جمعی از روحانیون نیز که وزنه علمی بالایی نداشتند و چندان مشهور و سرشناس نبودند، با انتشار اعلامیه‌ای به اعلمیت و جایزالتقلید بودن ایشان گواهی دادند و این اعلامیه به سرعت در سراسر عراق و همچنین کویت پخش گردید. گفتنی است که این عده حدود پانزده نفری چنان در دفاع و طرف‌داری از آقای شیرازی مصمم و داغ بودند که مرحوم آقای خویی گفته بود اگر من چنین طرفدارانی داشتم دنیا را می‌گرفتم.»(دانشنامه ویکی پدیا)
به دلیل ضعف علمی سید محمد حسینی شیرازی و به شهادت آیات عظام سید ابوالقاسم خویی و شاهرودی، وی هرگز مجتهد نبوده است. به گفته مرحوم آیت اله شاهرودی«شاهد بر این مدعا نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشته‌ای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است.» آیت اله العظمی خویی نیز طی بیانیه ای دادن وجوهات به وی را جایز ندانسته بودند. (اعلامیه آبت اله شاهرودی)
سید محمد را قدیمی ترها با خاطره تبعید امام خمینی (ره) به نجف اشرف و ورود ایشان به کربلای معلا می شناسند.
مرحوم سید محمد برادر بزرگ سید صادق در هنگام ورود امام راحل به کربلای معلا ضمن استقبال باشکوه از ایشان می گوید: «امروز یکی از فرزندان فداکارت که به پیروی از راه و فکر تو قیام کرده و آوارگی کشیده به حضورت می¬آید؛ ای مجاهد!، ای قائد! به شهر جدت حسین خوش آمدی.» ایشان حتی به امام پیشنهاد می دهند که به مدت یک هفته در کربلا اقامت داشته و بجای وی پیش نماز مردم باشند.(خاطرات شاهدان عینی- خاطرات روز ورود امام به کربلا)
با تبعید امام(ره) به کویت و به گوش رسیدن زمزمه پیروزی انقلاب اسلامی، ورق برگشته و به دلایل ظاهرا نامعلوم، شیرازی به یکباره به مخالفت با انقلابیون پرداخته و حتی«شهادت سید مصطفی خمینی را دروغ انقلابیون» می خواند. بعضی نزدیکان وی ماموریت تفسیق و تکفیر امام را در دستور کار خود قرار می دهند. محتشمی از یاران نزدیک به امام در خاطرات خود می نویسد:«بیت و بیرونی آقای شیرازی، پاتوق مأموران ساواک ایران است و خود ایشان هم به ما توصیه می‌کند که دست از مبارزه علیه شاه برداریم و سخنی ضد رژیم نگوییم». (خاطرات محتشمی)
علیرغم عدم اظهار نظر مستقیم امام راحل درباره مرجعیت سید محمد طبق استفتای انجام شده، دشمنی وی با شخص امام و جریان انقلابی به دلایل نا مشخص ادامه می یابد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد ایران می شود و در هر منبر و مجلسی به سخن پراکنی علیه نظام می پردازد. این مواضع منجر به حبس خانگی وی می شود. (لازم به ذکر است که مطابق مستندات و تصاویر موجود، سید صادق و برادرش ارتباط نزدیکی نیزبا آیت اله منتظری داشته اند.)
سیدمحمد در سال 1380 و در سن 75 سالگی در قم دار فانی را وداع می گوید. بیت وی، مرگ ایشان را مشکوک خوانده، دست مایه اقدام علیه امنیت ملی قرار داده و مراسم دفن را به صحنه منازعه سیاسی مبدل می سازد- و هرگز به منتقدین پاسخ نمی دهند که نظام از مرگ سید چه سودی می برده و چرا باید پس از سال ها، اقدام به حذف وی نماید؟-
نیروهای امنیتی قم پیکر سید محمد را به حرم مطهر منتقل و وی را دفن می نمایند و همین موضوع در کنار توهم قتل وی، توهین و تخریب مقام معظم رهبری توسط بیت ایشان را کلید می زند. حال آنکه رهبر معظم انقلاب با اختصاص قبری در جوار حرم مطهر فاطمه معصومه(س) به ایشان، در پیامی ضمن قدردانی از مجاهدت‌های سید محمد، مجلس ختمی نیز در مسجد اعظم قم برای وی برگزار می کند.
سید صادق و سید مجتبی دو برادر بعدی سید محمد راه وی را ادامه می دهند. سید مجتبی به عنوان یک روحانی معمولی مسئولیت هتاکی مستقیم به مراجع عظام، نظام اسلامی و علیه شخص مقام معظم رهبری را برعهده داشته و سید صادق در لباس مرجعیت شیعه بطور غیر مستقیم با فتاوای خلاف عرف رایج بین علما بخش دیگری از تئوری تفرقه افکنی را بر عهده می گیرد. این رفتار تا جایی ادامه می یابد که با حمایت های مالی غرب و حمایت های معنوی مارقین در پنداشت دین، به سک جریان انحرافی مبدل می شوند.
سید مجتبی ساکن انگلستان و پدرزن یاسرالجبیب روحانی تندرو یی است که با راه اندازی شبکه ای به نام «فدک» و روزنامه ای به نام "
shianewspaper
" به استخدام شیرازی ها در آمده است. وی به دلیل ارتکاب اعمال خلاف عرف تشیع، توسط دولت کویت دستگیر شده و با وساطت سازمان های حقوق بشری انگلیس از بند خلاصی می یابد! سپس با حمایت مالی انگلیس و معنوی شخص صادق شیرازی و سید مجتبی، شبکه ای گسترده متشکل از روزنامه، هیات، پایگاه اینترنتی، حسینه و حوزه علمیه را پایه گذاری می نماید. یاسر الحبیب از سوی علمای شیعی نظیر آیت اله العظمی سیستانی، آیت اله سید محمد باقر صدر و آیت اله مکارم شیرازی تکفیر ومورد نکوهش واقع شده است. با اینهمه حکم تایید و ماموریت انجام تکلیف صادق شیرازی برای یاسر الحبیب از مواردی است که در سایت شخصی سید صادق تحت عنوان «افتخار برای یاسر الحبیب» از آن نام برده شده است.
سید صادق از نوادگان زید بن علی بن الحسین بن امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب(ع) در 20 ذی الحجه 1360 هـ.ق در کربلا متولد شده و اکنون75 سال سن دارد. وی در سن 10 سالگی طبق سنت خانوادگی ملبس به لباس مقدس روحانیت و بعد از مدتی وارد حوزه علمیه شد.
در سایت شخصی سید صادق نقل شده که سید محمد در مسائل احتیاطی خود، مقلدان را به ایشان ارجاع می دادند:«زمانی که از مرجع راحل درباره «الأعلم فالاعلم» که در احتیاطات واجب ایشان بشود به او رجوع نمود سؤال شد، ایشان به برادر خود سید صادق حسینی شیرازی اشاره فرمودند. ایشان، در تمام عرصه ها، به ویژه امور علمی، حوزوی، مراجعات، استفتا و... بازوی راست و کارآمد برادر بزرگ خود به شمار می رفتند.» اشاره شد که مرجعیت سید محمد به اثبات نرسید.
در بیان خصوصیات سید صادق از زبان مدیران سایت وی می خوانیم:«ایشان از چند ویژگی برخوردار است:قدرت فهم عرفی و ارتباط تنگاتنگ وی با عرف، تا آن جا که این ویژگی وجه تمایز ایشان نزد فقهاء حوزه های علمیه شده است...دیگر وجهِ تمایز ایشان این است که با سعه صدر اجازه طرح اشکالات علمی در جلسه درس داده، پاسخی علمی و خدشه ناپذیر به آن می دهد.» صرفنظر از صحت این مدعا این سئوال مطرح می شود که آیا ایشان نسبت به موارد اختلافی با مراجع عظام تشیع نیز اسخگو بوده و اجازه طرح بحث می دهند؟ مواردی نظیر التزام و اعتقاد به ولایت فقیه در عصر غیبت، عدم تفرقه افکنی و بدعت گزاری ورعایت حسن ادب در برخورد با مخالفان و منتقدان چگونه از جانب ایشان و حامیانشان پاسخ داده می شود؟
از دیگر سو به اذعان سایت شخصی سید صادق، «در سال های اخیر با تأکید و پیگیری های فراوان در راستای دفاع از حقوق شیعیان جهان، در جلسات متعدد با اندیشمندان و صاحب نظران و حقوقدانان برجسته جهان اسلام، بر ضرورت تأسیس یک نهاد بین المللی که بتوان از طریق آن، از حقوق مسلم شیعیان امیرالمؤمنین علی(ع) در سطوح بین المللی دفاع کرد اهتمام ورزیدند، و آن را یکی از ضروریات جوامع شیعی تلقی نمودند.
از این رو حسب الامرایشان، سازمان بین المللی دیدبان حقوق شیعیان جهان به طور رسمی در واشنگتن تأسیس و فعالیت خود را آغاز کرد تا دغدغه های ایشان نسبت به ظلم و ستم و احقاق حق شیعیان مظلوم جهان را به ثمر رسانند.»! نکته ای قابل تامل که این سئوال را در ذهن متبادر می کند که ایشان به دنبال پایه گزاری چه نوع تشیعی هستند؟ آیا رفتارهایی نظیر قمه زنی کودکان، راه رفتن بر روی زغال و ... که توسط بیت ایشان ترویج می شود بیانگر طلم و ستم به اهل تشیع و نشاندهنده خشونت این اهالی که چهره ای بی رحمانه از اسلام به نمایش می گذارد نیست؟
در مورد وجوه تمایز ادعایی و اقدامات ضد و نقیض بیت ایشان در مسائل مختلف، ذکر چند نکته و طرح چند سئوال بر اساس حوادث واقعه و عرف جامعه ایران ضروری به نظر می رسد:
1- سید صادق بر خلاف ادعای بیتش که همواره سعی در ترسیم چهره ای غیر سیاسی از وی دارد، ازفتنه گران 88 دفاع و حمایت می کند که در این راستا «حنافروش» رئیس دفتر وی در این ماجرا دستگیر می شود. سید صادق در همان ایام طی سخنانی تفرقه آمیز به تحریک جوانان می پردازد. ایشان در حالی نظریه پیروی از عرف را مطرح می کند که با استناد بر عدم مشارکت مردم ( یعنی عرف جامعه) در اغتشاشات 88 و حمایت همه جانبه مردم از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در برابر تهاجمات و خدعه های داخلی و خارجی، این ادعای وی بطور ویژه نقض می شود.
این سئوال مطرح است که چگونه مرجعی که حفاظت از تمامیت مراسمات عزاداری و شعائر حسینی را شعار خود می داند وبارها فریاد سر داده که «هیچکس حق ایستادگی و مبارزه در برابر شعائر حسینی را ندارد»(به نقل از سایت شخصی شیرازی)، با هتاکان و برهم زنندگان عاشورای حسینی هم آوایی می نماید؟
پاسخ این شبهه در عدم رهیافت های حقانی است که در عملکرد ایشان و پیروانشان دیده می شود. مسلما اگر رهیافت های انسان دو گونه باشد و گونه ای را به یک ظاهر آراسته و یک خوراک عمومی تبدیل نموده و گونه دیگر را در عمل رفتار کند یادآور نفاق نیست و ماهیت حقیقی این افراد که در کلام امیرالمونین(ع) به خصلت منافقانه تعبیر شده است عینی نخواهد شد؟
2- بر اثر اعمال شاذ بیت شیرازی، پسر وی جهت ارائه برخی توضیحات به دادگاه احضار می شود. در جریان احضار سید حسن شیرازی به دادگاه ویژه روحانیت شاهد دفاع وی از سید حسن خمینی هستیم! چگونه جریان ضد نظام، از یادگار امام راحل دفاع می کند ؟ وی درباره گفتگوی خود با دادستان ویژه روحانیت قم می نویسد:«بهش گفتم خوب تقصیر خودتونه چه معنی داره من رو احضار می‌کنید! گفتم عملکردتون دشمن سازه به چه حساب من رو احضار کردید؟! گفت خوب کارت داریم چکار کنیم؟ گفتم به من چه برید یکی دیگه رو پیدا کنید!! گفت چرا افرادتون علیه ما دروغ می‌گن؟ گفتم مگه افراد شما دروغ نمی‌گن؟ گفت کجا؟ گفتم تو گوگل سرچ کن پسر نوح عکس‌های سید حسن خمینی در میاد!! گفت ملاک ما امام خمینیه. گفتم مگه سید حسن جزو نظام نیست!!» رفتاری منافق گونه که از یکسو با آرمان های جد بزرگوار سید حسن خمینی به مبارزه برخیزی و از سوی دیگر به دفاع از وی بپردازی. این مهم جز به چالش کشیدن ذهن مخاطب بیرونی و بهره کشی سیاسی از این جریان چه می تواند باشد؟
3- سید صادق مدعی دفاع از شیعیان همه دنیاست. چرا در برابر کشتار وحشیانه شیعیان عراق، سوریه واکنشی نشان نمی دهد؟ چرا حتی یک بار هم که شده در سایت شخصی و سخنرانی های ایشان حتی یک جمله در دفاع از شیعیان مظلوم سوریه و عراق مطرح نمی شود؟ چرا از آغاز حمله داعش به عراق، ایشان حتی یک سخنرانی در این زمینه نداشته و برخلاف ادعای دفاع همه جانبه از حرم اسلامی در مواقع عادی، در برهه حساس کنونی واکنشی نشان نداده اند؟ یا غیر از این است که گروه های تندرو و تکفیری در بستر همین تفرقه افکنی ها متولد شده و اقدام به کشتار بی رحمانه مسلمین می نمایند؟
4- چرا باید سازمان دفاع از حقوق شیعیان در واشنگتن تاسیس شود؟ آیا بیشترین سرانه شیعه در جهان متعلق به واشنگتن است؟ آیا واشنگتن مرکز صدور شیعه به دنیا محسوب می شود؟ مسلما پاسخ همه این سئوال ها منفی و شاهد مدعای وابستگی این جریان به غرب است.
توضیح آنکه در کنار وبلاگ ها، شبکه های اینترنتی، موسسات و مراکز مختلف آموزشی، شبکه های امام حسین ۱و۲و۳، مرجعیت، فدک، سلام، رقیه، ابوالفضل العباس، الانوار، خدیجه، الزهرا، المهدی و اهل البیت 13 شبکه موسوم به جریان شیرازی است. به گفته هدایتی مدیر شبکه سلام با هزینه¬های میلیاردی راه اندازی و اداره می شود:«هزینه های پخش و تولید ما ماهیانه بالغ بر ۹۵ هزار دلار است. ۷۵ هزار دلار آن استودیو پخش و ۲۰ هزار دلار آن به تولید برنامه اختصاص دارد» این شبکه های بر روی ماهواره های هاتبرد، یاه ست، عرب ست و یوتل ست که حتی شبکه های خبری شیعی نظیر المنار و پرس تی وی را تحریم نموده اند، قابل دریافت است که اقدام به انعکاس فتاوا، بیانات و کلیه برنامه های سید صادق می نماید.
5- سب علنی همسران پیامبر بویژه عایشه و خلفای اهل سنت و برپایی جشن های هدفمندی تحت پوشش وفات ایشان مانند جشن شبکه فدک تحت عنوان «عایشه فی النار» و نسبت های ناروا به ایشان از یک سو و اعلام هفته برائت در مقابل هفته وحدت از سوی شبکه های متعدد ماهواره ای تحت حمایت سید صادق به چه معناست؟ جز تفرقه افکنی و نواختن در ساز عدم اتحاد و منحرف نمون جامعه از دیانت پاسخ دیگری می توان برای این سئوال یافت؟
چنانچه ایشان ارتباط تنگاتنگی با عرف اجتماع دارند، چرا بر خلاف عرف اجتماع ایران و کشورهای مسلمان (وحدت اقوام و بویژه مذاهب اسلامی)، از اقدامات تفرقه انگیز یاسرالحبیب و فرزندشان تبری نجسته و اجازه می دهند این اقدامات از سوی بیت ایشان ترویج شود؟
شیخ عبدالعزیز آل الشیخ عربستان سعودی می گوید:«سخنان یاسر الحبیب (نسبت های زشت به عایشه)، روحانی شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهل سنت که تمایلی به تشیع داشتند، از مسیر انحرافی خود برگشته و راه مستقیم را برگزینند. مُخبرین ما در کشورهای عربی به من اطلاع دادند عده زیادی از اهل سنتی که شیعه شده بودند، به خصوص در شمال آفریقا، پس از گفته های یاسر الحبیب متوجه شده اند که تشیع، مذهبی باطل است و به مذهب حق برگشته اند.»بیاناتی که ماهیت اصلی این جریان را افشا می سازد. تفرقه و شیعه ستیزی در پوشش افراط در شیعه گری با مناسکی نظیر راه رفتن بر زغال و هر عملی که نشانه عزا باشد!
به عنوان نمونه ای تاریخی می توان به شیخ احمد احسایی (1241-1166ق) شخصی که توانست با نگاهی آمیخته با غلو و افراط در مکتب شیعه امامیه، قرائت متفاوتی از این مکتب ارائه دهد اشاره نمود.
این قرائت اگرچه در راستای همان اصول عقاید شیعیان دوازده امامی بود اما گونه‏ای غلوآمیز و طرح تازه‏ای داشت و در چند مورد هم عقاید و اصول تازه‏ای اظهار کرد.
احسایی به مدد تسلط بر احادیث، زهد و ساده زیستی و رابطه حسنه اش با حاکمان وقت، توانسته بود پایگاه اجتماعی قابل قبولی نیز در میان عامه مردم بدست آورد، البته این پایگاه دوام چندانی نداشت و با واکنش های شدیدی که از سوی مجتهدین در قبال برخی آراء احسایی انجام گرفت، تنها بخش کوچکی از جامعه امامیه بر درستی عقاید وی باقی ماندند. گروه طرفداران وی، بعدها به رهبری سید کاظم رشتی، از شاگردان احسایی، با اصرار بر آراء و عقاید وی نحله شیخیه را بوجود آوردند.شیخیه با مرگ سید کاظم رشتی، دچار انشعابات مختلفی شد که امروزه در قالب دو فرقه کشفیه و رکنیه در ایران، عراق، کویت و احساء پیروانی دارد.
در کنار مرحوم برغانی، مراجع تقلیدی چون؛ سید مهدی (فرزند صاحب ریاض)، محمد جعفر استر آبادی، ملا آقا دربندی، سید ابراهیم قزوینی، شریف العلماء مازندرانی، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن صاحب جواهر ،که از معاصران برغانی بودند، حکم تکفیر احسایی را تایید نمودند و قائله احسایی ختم شد اما هرگز انحرافات بوجود آمده در تشیع تحت عنوان شیخیه از بین نرفت. نکته ای قابل تامل که بیش از پیش ماهیت جریان افراطی تفرقه افکن شیرازی را آشکار می سازد.
6- این جریان با نفوذ بین هیئات و دسته جات عزاداری با سوء استفاده از احساسات پاک جوانان مومن و ادعای دفاع از تمامیت رسوم شیعی اقدام به اعلام استجابت قمه زنی به فتوای سید صادق(برخلاف =سایر علما) و اجرای مراسماتی مانند پیاده روی بر روی خار در روز 5 صفر ویژه بانوان -که عمدتا چهره ای خشن، افراطی و خرافی از شیعه را ترسیم می کند- نموده و این برنامه ها را بطور مستقیم از شبکه های متعدد ماهواره ای تحت سلطه خود پخش می نماید. همزمان پوشش همه جانبه تصاویر این مراسم در شبکه های اجتماعی نیز انجام می شود که جز به رخ کشیدن چهره ای خشن از دین و تشیع هیچ هدف دیگری را دنبال نمی کند. به دیگر عبارت به نظر می رسد شیعه گریزی مد نظر این جریان است.
7- حضور مبلغان شیرازی در فضای مجازی باب مباحثه را برای فعالین این شبکه ها گشوده است. به اذعان شاهدان عینی والبته مستندات موجود، مبلغین سید صادق و نمایندگان بیت ایشان در این فضا، اغلب افرادی فاقد ادله مستند، مستدل و اطلاعات علمی بوده و بسیار هتاک و بی پروا هستند که این برخورد و همچنین نوع برخورد تند گردانندگان شبکه های ماهواره ای وی با مخالفین، منتقدین و اصول قانونی، خلاف مشی ادعایی مواضع ایشان است. عدم سعه صدر نمایندگان و مبلغین ایشان اجازه طرح اشکالات علمی را نداده و مباحثات به مجادله مبدل می گردد.
باتوجه به آنچه مطرح شد، به نظر میرسد با توجه به مطالب مطروحه، به منظور جلوگیری از ترویج تشیع دورغین بویژه در عرصه فضای مجازی و بین الملل به دلیل عمق نفوذ هر دو، باید جلوی بهره کشی این جریان از تریبون های بین المللی گرفته شده و با استناد به مخالفت سران و گردانندگان اصلی این جریان با جمهوری اسلامی و مبانی تشیع، بسان مبارزه با چهره های نفاق، با ایشان نیز برخورد مناسب صورت گیرد.
ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که چهره نفاق به دلیل تشابه با چهره دیانت و تشیع قدرت تمیز را از مبتلایان به این فرقه ستانده است. از طرفی این فرقه تحریک احساسات معنوی را دستمایه جا انداختن خود قرار داده است. بنابراین باید عزم عمومی برای مبارزه با این جریان رقم خورده و با اطلاع رسانی از اصالت تشیع وماهیت واقعی تدین، از انحراف جوانان متعهد ایران اسلامی جلوگیری به عمل آید.

 فاطمه معز / برگرفته از سایت اندیش سرا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد