ز دستم می روی اما صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
سرم را می گذارم روی کتف خواهرم زینب
الا ای محرم دردم چرا اکبر نمی آید
((علی اکبر)) خواهم که بوسه ات زنم اما نمیشود/ جایی برای بوسه که پیدا نمیشود// لب را به هم بزن نفسی زن که هیچ چیز / شیرین تر از شنیدن بابا نمیشود// خشکم زده کنار تو و خنده هایشان/ خواهم بلند گردم از اینجا نمیشود// باید کفن به وسعت یک دشت آورم/ در یک کفن که پیکر تو جا نمیشود