موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید
موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید

بگذریم-_شعرهای حسینی و مذهبی

حرمتش را، خیمه اش را، لشکرش را...بگذریم

کینه ی شمشیر زن ها اکبرش را...بگذریم


قاسمش را ضربه ها هم قامت عباس کرد

تیر بی رحمی گلوی اصغرش را...بگذریم


گوشه گودال بود و سایه ای نزدیک شد

روبرویش ایستاد و خنجرش را...بگذریم


عرش می لرزید حتی اعتنایی هم نکرد

گر چه از هر سو صدای مادرش را... بگذریم


چشمشان پیراهن صدپاره ی او را گرفت

چشم نامردی گرفت انگشترش را...بگذریم


تا بیامیزند با هم استخوان و خون و خاک

اسبها را تاختند و پیکرش را...بگذریم


باز آتش کار خود را کرد و صحرا تار شد

ناله های دخترانش خواهرش را...بگذریم

شعرهای حسینی و مذهبی-_یاحسین_-

ای مشک تو لااقل وفا داری کن

 من دست ندارم تو مرا یاری کن

 من وعده ی آب تو به اصغر دادم

 یک جرعه برای او نگهداری کن

 ای مشک نگاه کن به بالای سرم 

 زهراست نشسته آبروداری کن

........................................................


عشقی است در میان دل ما که کیمیاست 

این عشق این جنون همه ی آبروی ماست 


ما در بهشت هم همه دنبال هیئتیم 

جنت بدون روضه ی ارباب بی صفاست 


شکر خدا حسین شده زندگی ما 

شکر خدا که در دل ما عشق کربلاست


...................................................... 

تشنه ای آه، و دارد لب تو می سوزد؛ 

آب مهریه ی زهراست اگر بگذارند... 

غنچه آخر چقدر آب مگر می خواهد؟ 

عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند... 

ساقی ات رفته و ای کاش که او برگردد 

مشک او حامل دریاست اگر بگذارند... 


.......................................................

یکی می گفت از گل بهتر است او

شبیه حضرت پیغمبر است او

علیّ مرتضا آمد به میدان

ولی نه! نه! علی اکبر است او

شعری بسیار زیبا-_اشعار حسینی و مذهبی

زینب جان! شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما “بی حسین” شدن تو بود و شرمنده تر آنکه تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم

 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)



کوفیان نامه نوشتند که : حسین جان، ما همه سرباز تواییم. 

زودتر بیا که دجالها امان مان را بریده اند!


و زمان امتحان فرا رسید:


امام، نائب فرستاد!


عوام را دنیازدگی و روزمرگی فریب داد و خواص را هم بی بصیرتی. 


گفتند: تا امام معصوم نیاید، کار درست نمی شود (!)


مسلم که معصوم نیست، باید خود امام بیاید!!!


و شد آنچه که شد!


 «آنانکه نائب امام را یاری نکردند، توفیق یاری امام را نیز پیدا نکردند!»


 سر مسلم بن عقیل بر دروازه کوفه نصب شد


و درست یک ماه بعد، سر حسین و یارانش به آن ملحق شد!


 و چندسال بعد


آنانکه نایب امام و امام را یاری نکرده بودند توبه کردند


و خون خویش را در این راه نثار کردند


اما


فاعتبروا یا اولی الابصار...


 

عاشورا یعنی درست در همان لحظه که امام تو را می خواند، لبیک بگویی!!!


"لبیک یا حسین"

علی اکبر علیه السلام -_شعرهای حسینی و مذهبی

ز دستم می روی اما صدایم در نمی آید


دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید


سرم را می گذارم روی کتف خواهرم زینب


الا ای محرم دردم چرا اکبر نمی آید




‏((علی اکبر)) خواهم که بوسه ات زنم اما نمیشود/ جایی برای بوسه که پیدا نمیشود// لب را به هم بزن نفسی زن که هیچ چیز / شیرین تر از شنیدن بابا نمیشود// خشکم زده کنار تو و خنده هایشان/ خواهم بلند گردم از اینجا نمیشود// باید کفن به وسعت یک دشت آورم/ در یک کفن که پیکر تو جا نمیشود

به نام نامی سر...(اشعار زیبای حسینی و مذهبی)

کولاک سید حمید برقعی 



به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر


فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر


قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق

که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر


نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن

به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر


سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر


هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر


»همان سری که "یحب الجمال" محوش بود

جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر


سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک، همه بودند سروران را سر


زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان

حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر


سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر


بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت

برو به معرکه با سر ، ولی میا با سر


خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر


چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید

به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر


در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر

چرا عزاداری از اول محرم؟

‬چرا عزاداری از اول محرم؟




قیل للصادق علیه السلام سیدی جعلت فداک ان المیت یجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله و أراکم تجلسون انتم و شیعتکم من اول شهر بالماتم و العزاء للحسین علیه السلام

فقال علیه السلام ما هذا اذا هل هلال محرم نشرت الملائکة ثوب الحسین و هو مخرق من ضرب السیوف و ملطخ بالدماء و فنراه نحن و شیعتنا بالبصیرة و لا بالبصر فاذا تنفجر دموعنا




به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او میگیرند. و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید.

حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه بصر می بینیم پس اشک های ما سرازیر میشود.


ثمرات الاعواد: ۳۶.۳۷



فضل می‌گوید: در اول محرم، امام صادق(ع) به من فرمود: دیشب کجا بودی؟ عرض کردم: دیشب بین ما کسی بود که می‌گفت: هلال ماه محرم را دیدم. لذا یکی از دوستان و محبین شما به مناسبت اول محرم، مجلسی منعقد نموده بود؛ و ما برای ناله و عزاداری بر جد بزرگوارتان حضرت سیدالشهدا (ع) و اهل‌بیت آن حضرت ـ به خاطر مصائبی که بر آن بزرگواران در این ماه وارد شده ـ در مجلس او شرکت کردیم و بر مصائب شما اهل‌بیت (ع) گریستیم.

امام صادق (ع) فرمودند:

«نَوَّر اللهُ قَلبَکَ وَ شَرَحَ صَدرَکَ و آجَرَکَ عَلی حُسین (ع) صُنعِکَ وَ وِلائِکَ لِأهلِ بَیتِ نَبیِّکَ»

«خداوند دلت را روشن کند، و به تو شرح صدر مرحمت فرماید، و تو را بر این عمل خوب و موالات تو با اهل‌بیت پیامبر پاداش دهد.»

حضرت فرمودند: ای فضل! هنگامی که از مجلس عزا بیرون آمدی، جلو در خانه، به چیزی برخورد نکردی؟

عرض کردم: بلی، خداوند مرا فدای شما گرداند. با مردی که جلوی در نشسته بود برخورد کردم، فرمود: آن شخص را می‌شناختی؟ گفتم: هوا تاریک بود و نتوانستم او را بشناسم.

حضرت فرمود: خود من جلوی در نشسته بودم! گفتم: الله اکبر، پس برای چه به مجلس ما نیامدید تا در صدر مجلس باشید؟ به خدا قسم شما صاحب عزا هستید و واجب است به شما تعزیت بگوییم.

امام صادق فرمود:

«من می‌خواستم وارد مجلس شوم، اما دیدم در صدر مجلس جدم پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا حضور دارند، و با شما برای اباعبدالله الحسین می‌گریستند و نوحه و زاری می‌کردند.»

ثمرات الاعواد، ج 1، ص 16، منابع النوراء، ص 17، دیوان مصاریع العبره، ج 1، ص 17، احرام محرم، ص 50.