موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید
موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید

بگذریم-_شعرهای حسینی و مذهبی

حرمتش را، خیمه اش را، لشکرش را...بگذریم

کینه ی شمشیر زن ها اکبرش را...بگذریم


قاسمش را ضربه ها هم قامت عباس کرد

تیر بی رحمی گلوی اصغرش را...بگذریم


گوشه گودال بود و سایه ای نزدیک شد

روبرویش ایستاد و خنجرش را...بگذریم


عرش می لرزید حتی اعتنایی هم نکرد

گر چه از هر سو صدای مادرش را... بگذریم


چشمشان پیراهن صدپاره ی او را گرفت

چشم نامردی گرفت انگشترش را...بگذریم


تا بیامیزند با هم استخوان و خون و خاک

اسبها را تاختند و پیکرش را...بگذریم


باز آتش کار خود را کرد و صحرا تار شد

ناله های دخترانش خواهرش را...بگذریم

به نام نامی سر...(اشعار زیبای حسینی و مذهبی)

کولاک سید حمید برقعی 



به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر


فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر


قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق

که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر


نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن

به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر


سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر


هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر


»همان سری که "یحب الجمال" محوش بود

جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر


سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک، همه بودند سروران را سر


زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان

حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر


سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر


بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت

برو به معرکه با سر ، ولی میا با سر


خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر


چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید

به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر


در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر

دو شعر بسیار زیبا...

یاحسین

دوباره مثل همیشه خجالتم دادی...

برای عرض ارادت لیاقتم دادی... تعجبم توکجا این حقیرساده کجا...

همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی...

همین که خط نکشیدی به نام من ممنون...

چه شدکه این همه شوق ارادتم دادی ... 

وفا ندیده ای ازمن قبول اما ...

خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی... 

السلام علیک یا اباعبدالله


وقتی تمام صاعقه ها را جنون گرفت

طوفان وزید و قافیه ها بوی خون گرفت


"تا گفتم السلام علیکم شروع شد"

قلب قلم تپید و تلاطم شروع شد


آغاز روضه بود به نام خدا؛ حسین

شاعر نوشت اول این روضه؛ یا حسین


خون جای اشک بر ترک گونه ها نشست

نام تو بر لب آمد و کوه از کمر شکست


نام تو بر لب آمد و دریا ز شرم سوخت

با جذر و مد نام تو صحرا ز شرم سوخت


نام تو بر لب آمد و کار از جنون گذشت

با تو به رقص آمده طوفان میان دشت


نام تو بر لب آمد و بغض زمین شکُفت

نام تو بر لب آمد و شاعر به گریه گفت:


"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"

آمد ندا ز عرش که ماه محرّم است...

 ‌