موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید
موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید

به نام نامی سر...(اشعار زیبای حسینی و مذهبی)

کولاک سید حمید برقعی 



به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر


فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر


قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق

که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر


نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن

به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر


سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر


هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر


»همان سری که "یحب الجمال" محوش بود

جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر


سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک، همه بودند سروران را سر


زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان

حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر


سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر


بنازم " أم وهب" را، به پاره تن گفت

برو به معرکه با سر ، ولی میا با سر


خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر


چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید

به روی چادر زهرا گذاشت سقا، سر


در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر

چند حدیث از امام حسین علیه السلام

امام حسین(ع) می فرماید:


عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.


بحارالانوارج/ 93 ص/ 294


بدرستی که شیعیان ما قلبشان از هر ناخالصی و حیله و تزویر پاک است.


فرهنگ سخنان امام حسین ص/ 476


 سلام هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه از آنِ سلام کننده و یکی از آن جوابگو است.


بحارالانوار، ج78،ص120


کاری مکن که از آن پوزش بخواهی زیرا مؤمن نه بد می کند و نه عذر می طلبد، و منافق هر روز بد می کند و عذر می خواهد.


تحف العقول،ص248


کسی‌ که‌ تو را دوست‌ دارد، از تو انتقاد می‌کند و کسی‌ که‌ با تو دشمنی‌ دارد، از تو تعریف‌ و تمجید می‌کند.


بحارالانوار، ج78،ص128


هیچ‌ امری‌ را نپذیر مگر آنکه‌ خودت‌ را شایسته ی‌ آن‌ بدانی‌.


اعیان الشیعه، ج 1،ص 621


درباره‌ برادر مؤمنت‌ پشت‌ سر سخنی بگو که‌ دوست‌ داری‌ او پشت‌ سر تو بگوید.


بحار الانوار، ج‌ 78، ص‌ 127


بترس‌ از ستم‌ کردن‌ بر کسی‌ که‌ به‌ جز خدا یاوری‌ ندارد.


 بحار الانوار، ج‌ 78، ص 118


عقل‌ کامل‌ نمی‌شود مگر با پیروی‌ از حق‌.


بحار الانوار، ج‌ 78، ص 127


عجله‌ کردن‌، کم‌خردی‌ است.


بحار الانوار، ج‌ 78، ص 122


کسی‌ که‌ گرفتاری‌ و اندوه‌ مؤمنی را برطرف‌ کند و او را آسوده‌ کند، خداوند گرفتاری‌ و اندوه‌ دنیا و آخرت‌ را از او رفع‌ می‌کند.


بحار الانوار، ج‌ 78، ص 122


وای‌ بر شما ای‌ پیروان‌ آل‌ ابی‌سفیان‌، اگر دینی‌ ندارید و از معاد و روز قیامت‌ نمی‌ترسید، پس‌ لااقل‌ در دنیا آزاده‌ و جوانمرد باشید.


بحار الانوار، ج‌ 45، ص51

چرا عزاداری از اول محرم؟

‬چرا عزاداری از اول محرم؟




قیل للصادق علیه السلام سیدی جعلت فداک ان المیت یجلسون بالنیاحه بعد موته او قتله و أراکم تجلسون انتم و شیعتکم من اول شهر بالماتم و العزاء للحسین علیه السلام

فقال علیه السلام ما هذا اذا هل هلال محرم نشرت الملائکة ثوب الحسین و هو مخرق من ضرب السیوف و ملطخ بالدماء و فنراه نحن و شیعتنا بالبصیرة و لا بالبصر فاذا تنفجر دموعنا




به امام صادق علیه السلام عرض شد: آقای من! بفدایتان شوم.. وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او میگیرند. و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان از اول ماه محرم اقامه جلسه عزا میکنید.

حضرت فرمودند: این چه حرفی است! هنگامی که هلال ماه محرم دمیده میشود ملائکه پیراهن امام حسین علیه السلام را آویزان می کنند در حالیکه پاره پاره شده از ضربه های شمشیر و آغشته به خون است. ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه بصر می بینیم پس اشک های ما سرازیر میشود.


ثمرات الاعواد: ۳۶.۳۷



فضل می‌گوید: در اول محرم، امام صادق(ع) به من فرمود: دیشب کجا بودی؟ عرض کردم: دیشب بین ما کسی بود که می‌گفت: هلال ماه محرم را دیدم. لذا یکی از دوستان و محبین شما به مناسبت اول محرم، مجلسی منعقد نموده بود؛ و ما برای ناله و عزاداری بر جد بزرگوارتان حضرت سیدالشهدا (ع) و اهل‌بیت آن حضرت ـ به خاطر مصائبی که بر آن بزرگواران در این ماه وارد شده ـ در مجلس او شرکت کردیم و بر مصائب شما اهل‌بیت (ع) گریستیم.

امام صادق (ع) فرمودند:

«نَوَّر اللهُ قَلبَکَ وَ شَرَحَ صَدرَکَ و آجَرَکَ عَلی حُسین (ع) صُنعِکَ وَ وِلائِکَ لِأهلِ بَیتِ نَبیِّکَ»

«خداوند دلت را روشن کند، و به تو شرح صدر مرحمت فرماید، و تو را بر این عمل خوب و موالات تو با اهل‌بیت پیامبر پاداش دهد.»

حضرت فرمودند: ای فضل! هنگامی که از مجلس عزا بیرون آمدی، جلو در خانه، به چیزی برخورد نکردی؟

عرض کردم: بلی، خداوند مرا فدای شما گرداند. با مردی که جلوی در نشسته بود برخورد کردم، فرمود: آن شخص را می‌شناختی؟ گفتم: هوا تاریک بود و نتوانستم او را بشناسم.

حضرت فرمود: خود من جلوی در نشسته بودم! گفتم: الله اکبر، پس برای چه به مجلس ما نیامدید تا در صدر مجلس باشید؟ به خدا قسم شما صاحب عزا هستید و واجب است به شما تعزیت بگوییم.

امام صادق فرمود:

«من می‌خواستم وارد مجلس شوم، اما دیدم در صدر مجلس جدم پیامبر و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا حضور دارند، و با شما برای اباعبدالله الحسین می‌گریستند و نوحه و زاری می‌کردند.»

ثمرات الاعواد، ج 1، ص 16، منابع النوراء، ص 17، دیوان مصاریع العبره، ج 1، ص 17، احرام محرم، ص 50.

شیعه یعنی...(شعرهای مذهبی و حسینی)

بشنو از نی چون حکایت می کند

 شیعه را در خون روایت می کند 


شیعه یعنی سابقون السابقون 

شیعه یعنی یک طپش عصیان و خون

 

شیعه یعنی عشق بازی با خدا 

یک نیستان تک نوازی با خدا


 شیعه یعنی نشعه ی جام بلا 

شیعگی یعنی قیام کربلا 


شیعه باید آب ها را گل کند 

خط سوم را به خون کامل کند 


خط سوم خط سرخ اولیاست 

کربلا بارزترین منظور هاست 


کربلا گفتم کران را گوش نیست

 ور نه از غم بلبلی خاموش نیست


 بلبلان چه چه ز ماتم می زنند 

روز و شب از کربلا دم می زنند

رقیه کیست؟...(اشعار مذهبی و حسینی)

با خودم گفتم: رقیه کیست کیست؟

گفته اند این نام در تاریخ نیست!


حرف در تاریخ از ویرانه است

داستان دخترک افسانه است


پیش خود نجوا کنان در جستجو

گفتمش بی بی حقیقت را بگو


در همین اثناء دو پلکم خسته شد

خواب رفتم چشم هایم بسته شد


یک خرابه بود و یک دنیا محن

عده ای دل خسته، چندین طفل و زن


هر چه می دیدم همه افغان و آه

خیره شد چشمم به طفلی رخ سیاه


با خودش قلبی پر از احساس داشت

صد نشان از عطر و بوی یاس داشت


دور او حور و ملک در شور بود

گوئیا نسلش ز نسل نور بود


گر چه باشد دخترک کم سن و سال

برده مریم، آسیه زیر سئوال


چه جلالی! شوکتی! آزاده است

شک ندارم من یقین شهزاده است


دختر سلطان اگر چه خاکی است

نیست از اهل زمین افلاکی است


پیش آمد دست بر دیوار داشت

در کف پایش گمانم خار داشت


خسته بود و خسته بود و زار بود

گوییا که دخترک بیمار بود


صورتش لبریز از بیداد بود

حرف می زد حرف، لیکن داد بود


اشک افشاندم رهش جارو زدم

پیش پایش با ادب زانو زدم


گفتمش بانوی من تو کیستی؟

گوییا از اهل دنیا نیستی


با لب پر خون مرا شرمنده کرد

دختر سلطان به رویم خنده کرد


با صدایی نارسا آهسته گفت:

من رقیه، اشک در چشمش شکفت


گفت: من هستم عزیز عالمین

دختر سلطانم و بنت الحسین


خون من از خون پاک مصطفی

جد من حیدر بود شیر خدا


یادگار حضرت زهرا ,

دلخوشی زینب کبری منم


گر چه دستم با طنابی بسته است

روح و جانم ناتوان و خسته است


مهر خود در هر دلی جا می کنم

با همین دستم گره وا می کنم


تا قیامت شیعه مدیون من است

دین حق، آباد از خون من است


روز محشر دست می گیرم طبق

قدر من باشد چنان در پیش حق


می زنم فریاد ربی جرم بخش

هر که را گویم فقط آن را ببخش


این یکی بهرم علم افراشته است

آن یکی هم حرمتم را داشته است


مهربانا او شود اهل بهشت

روی پرچم یا رقیه می نوشت


می شود از جام کوثر مست مست

تا سه ساله دیده گریه کرده است


او به یادم موی خود را می کشید

پا برهنه در عزایم می دوید


آن یکی را نه خدایا برزخی است

قلب من آزار داده دوزخی است


گونه ای دیگر به پایم خار کرد

بارالها او مرا انکار کرد


در قیامت من قیامت می کنم

دوستانم را شفاعت می کنم


غم مخور این حرف با نا کس مگو

کرده ام او را حواله بر عمو

بنویسید حسین علیه السلام... شعرهای حسینی

*****    بنویسید حسین    *****


با همین سوز که دارم بنویسید حسین(ع)

هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین(ع)


ثبت احوال من از ناحیه ی ارباب است

همه ی اهل و تبارم بنویسید حسین(ع)


خانه ی آخرتم هست قدمگاه حبیب

سر در قصر مزارم بنویسید حسین(ع)


هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان

همه ی دار و ندارم بنویسید حسین(ع)


من دلم راز شکیبایی زینب(س) دارد

همه ی صبر و قرارم بنویسید حسین(ع)


هیچ شعری ننویسید به روی کفنم

با گل تربت یارم بنویسید حسین(ع)


تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو ملک

به روی سینه ی زارم بنویسید حسین(ع)


گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست

همه ی باغ و بهارم بنویسید حسین(ع)


روی پیشانی من هر چه که بیمار شدم

با همه حال نزارم بنویسید حسین(ع)


هر که پرسید که در چله نشینی چه کنم؟

اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین(ع)


دست بر شاکله ی هیئتی من نزنید

گفت یارم به عذارم بنویسید حسین(ع)


آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید

حاجت قافله دارم بنویسید حسین(ع)