موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید
موج شیعه

موج شیعه

خوش آمدید

ثواب گریه و سوگواری و نذری دادن برای امام حسین(ع)

ثواب هزینه کردن برای عزای سیدالشهدا علیه السلام:

حَکَی صاحِبُ ذَخائِرِ الأفهامِ عَن عَبدِاللهِ بنِ داودَ، عنِ الثِّقَاتِ، عَنِ ابنِ عَبّاسِ،

 قالَ : 

... وَ إذا بِجَبْرَئِیلَ الْأَمِینِ هَبَطَ مِنَ الرَّبِّ الْجَلِیلِ ، 

وَ قَالَ : 

یا مُحَمَّدُ، الْعَلِیُّ الأعلَی یُقْرِؤُکَ السَّلَامُ وَ یَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّةِ وَ الإکرَامِ وَ یَقُولُ لَکَ : ... ،

فَوَعِزَّتِی وَ جَلَالِی أَنِّی لَأَخلُقُ لَهَا(فاطمة) شِیعَةً طَاهِرِینَ مُطَهَّرِینَ، یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ عَلَی عَزَاءِ الْحُسَیْنِ وَ أَرْوَاحَهُمْ عَلَی زِیَارَتِهِ وَ یُقِیمُونَ عَزَاءَهُ فِی مَجَالِسِهِمْ وَ یَسْبِکُونَ الدُّمُوعَ وَ یُقَلِّلُونَ الهُجُوعَ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ ذَلِکَ رُجُوعٌ ، ...

أَلَا وَ مَنْ أَنْفَقَ دِرْهَماً عَلَی عَزَائِهِ وَ زِیَارَتِهِ تَاجَرَتْ لَهُ الْمَلَائِکَةُ إلَی یَوْمِ الْقِیامَةِ فِیما یُنْفِقُهُ وَ یُعْطِی بِکُلِّ دِرْهَمٍ سَبْعِینَ حَسَنَةً وَ بَنَی اللَّهُ لَهُ قَصْراً فِی الْجَنَّةِ .


ابن عباس نقل می کند: 

جبرئیل امین ازجانب پروردگار جلیل هبوط کرد و گفت:

ای محمّد، خدای علیّ اَعلی به تو سلام می رساند و تو را به درود و اِکرام مخصوص می گرداند و به تو می فرماید:

به عزّت و جلالم سوگند، برای فاطمه شیعیان پاک و پاک شده ای خلق می کنم، این شیعیان اموالشان را در راه عزای حسین انفاق می کنند و در راه زیارت حسین جان می دهند و عزای وی را در مجالسشان به پا می کنند، خالصانه بر وی اشک می ریزند، خوابشان را کم می کنند و از این شیوه باز نمی گردند ...

آگاه باشید هرکس در راه عزا و زیارت حسین بن علی علیه السلام به مقدار درهمی انفاق نماید، ملائکه در آنچه انفاق نموده است تا روز قیامت با او داد و ستد می کنند و به ازای هر درهم هفتاد حسنۀ به وی می دهند و خداوند برای او قصری در بهشت بنا خواهد کرد. 


منبع:تَظَلُّمُ الزَّهرَاء ، ص73-74




  قال الصّادق علیه السّلام :

اَللّهم ... وَ ارْحَمْ تِلْکَ الاَعْیُنَ الَّتى جَرَتْ دُمُوعُها رَحْمَةً لَنا وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتى جَزَعَتْ وَ احْتَرَقَتْ لَنا وَ ارْحَمِ الّصَرْخَةَ الّتى کانَتْ لَنا. :

امام صادق علیه السّلام بر سجّاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بیت ، چنین دعا مى کرد و مى فرمود:

خدایا ... آن دیدگان را که اشکهایش در راه ترحّم و عاطفه بر ما جارى شده و دلهایى را که بخاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله هایى را که در راه ما بوده است ، مورد رحمت قرار بده .

بحارالانوار، ج 98، ص 8



«ارزش گریه بر امام حسین(ع) از زبان امام عصر(عج)»

سید بحرالعلوم رحمة الله علیه به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد، در بین راه راجع به این مسئله، که گریه بر امام حسین(ع) گناهان را می آمرزد، فکر می کرد همان وقت متوجه شد که شخصی عرب سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد، بعد پرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ و در چه اندیشه ای؟ اگر مسئله علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟


سید بحرالعلوم گفت: در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای متعال این همه ثواب به ذائران و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهدا(ع) می دهد مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت برمی دارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامة عملش نوشته می شود و برای هر یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده می شود؟


آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود.ـ سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت، در شکارگاه از همراهیانش دور افتاده و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد، در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید، آنان در گوشة خیمه عنیزه ای «بز شیرده» داشتند و از راه مصرف شیر آن، زندگی خود را می گرداندند. وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی به خاطر پذیرایی از مهمان آن بز را سر بریده و کباب کردند، زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند.


سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد از ایشان جدا شد و به هر طوری که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را برای اطرافیان نقل کرد. در نهایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی باید انجام بدهم؟یکی از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری که از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید.یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید.


سلطان گفت: هر چه بدهم کم است، زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام، چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.


سپس سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سیدالشهداء(ع) هر چه از مال و منال و اهل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد، پس اگر خداوند به زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نباید تعجب نمود، چون خدا که خدائیش را نمی تواند

به سیدالشّهدا(ع) بدهد، پس هر کاری که می تواند انجام می دهد، یعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به زوّار و گریه کنندگان آن حضرت، در جایی عنایت می کند در عین حال این ها را جزای کامل برای فداکاری آن حضرت نمی داند. چون شخص عرب این مطالب را فرمود، از نظر سید بحرالعلوم غایب شد. پس از غایب شدن سوار عرب، سید فهمید که جواب سؤالش را از امام زمان (عج) دریافت کرده است.


«برگرفته از عبقری الحسان، مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی، ص 136»



عن ابى عبد الله الصادق ( علیه السلام )قال :

 

من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین ( علیه السلام ) و زیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین ( علیه السلام ) و بغض زیارته .

 

 

�� هر کس که خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى ‏اندازد و هر کس که خدا بدخواه او باشد کینه و خشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏ اندازد .

 


��وسائل الشیعه ، ج 10 ص 388،

 بحار الانوار ، ج 98، ص76



�� الإمام الحسین  علیه  السلام فی یَومِ عاشوراءَ 


 أنَا ابنُ عَلِیِّ الخَیرِ مِن آلِ هاشِمٍ /

 کَفانی بِهذا مَفخَرًا حینَ أفخَرُ /  وجَدّی رَسولُ اللّه ِ أکرَمُ خَلقِهِ / ونَحنُ سِراجُ اللّه ِ فِی الأَرضِ یَزهَرُ / 

 وفاطِمُ اُمّی مِن سُلالَةِ أحمَدَ /وعَمِّیَ یُدعى ذَا الجَناحَینِ جَعفَرُ /  وفینا کِتابُ اللّه ِ اُنزِلَ صادِقًا / وفینَا الهُدى والوَحیُ بِالخَیرِ یُذکَرُ /  ونَحنُ أمانُ اللّه ِ لِلخَلقِ کُلِّهِمُ / نُسِرُّ بِهذا فِی الأَنامِ ونَجهَرُ  /  ونَحنُ وُلاةُ الحَوضِ نَسقی وَلِیَّنا / بِکَأسِ رَسولِ اللّه ِ ما لَیسَ یُنکَرُ  /  وشیعَتُنا فِی النّاسِ أکرَمُ شیعَةٍ / ومُبغِضُنا یَومَ القِیامَةِ یَخسَرُ 

   . 

امام حسین علیه  السلام   

  ـ در روز عاشورا ـ :  من پسر على هستم که برگزیده خاندان هاشم است * هنگام به خود بالیدن، مرا همین افتخار کافى است  نیاى من پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  است که بهترین خلق خداست * و ما چراغ خداییم که در زمین مى درخشد.  و فاطمه، مادر من است که از سلاله احمد است * و عموى من جعفر که دارنده دو بال نامیده مى شود  کتاب خدا در میان ما به حقّ نازل شد * و هدایت در میان ماست و وحى از ما به نیکى یاد مى کند ما امان خداییم براى همه خلایق * و این را در میان مردم، پنهان و پیدا مى گوییم ماییم عهده داران حوض کوثر که دوستان خود را سیراب مى کنیم * با جامى از رسول خدا و این چیزى است که هرگز انکار نمى شود شیعه و طرفداران ما در میان مردم بهترین طرفداران هستند * و بدخواه ما در روز رستاخیز زیان مى کند. 


المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 80 ، الاحتجاج : 2 / 103 / 168 ، ینابیع المودّة : 3 / 75 ، موسوعة کلمات الإمام الحسین علیه  السلام  : 498 / 286 مع اختلاف فی عدد الأبیات والألفاظ


دو شعر بسیار زیبا...

یاحسین

دوباره مثل همیشه خجالتم دادی...

برای عرض ارادت لیاقتم دادی... تعجبم توکجا این حقیرساده کجا...

همیشه گفته ام آقا تو عزتم دادی...

همین که خط نکشیدی به نام من ممنون...

چه شدکه این همه شوق ارادتم دادی ... 

وفا ندیده ای ازمن قبول اما ...

خودت به رحمت شاهانه عادتم دادی... 

السلام علیک یا اباعبدالله


وقتی تمام صاعقه ها را جنون گرفت

طوفان وزید و قافیه ها بوی خون گرفت


"تا گفتم السلام علیکم شروع شد"

قلب قلم تپید و تلاطم شروع شد


آغاز روضه بود به نام خدا؛ حسین

شاعر نوشت اول این روضه؛ یا حسین


خون جای اشک بر ترک گونه ها نشست

نام تو بر لب آمد و کوه از کمر شکست


نام تو بر لب آمد و دریا ز شرم سوخت

با جذر و مد نام تو صحرا ز شرم سوخت


نام تو بر لب آمد و کار از جنون گذشت

با تو به رقص آمده طوفان میان دشت


نام تو بر لب آمد و بغض زمین شکُفت

نام تو بر لب آمد و شاعر به گریه گفت:


"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"

آمد ندا ز عرش که ماه محرّم است...

 ‌

کربلا...

کربلا شهریست ای دل شهریارش زینب است

اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است

نام زینب با حسین حک گشته در ایوان دل

دل که شد بیت الحسین نقش ونگارش زینب است

شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی

ناشرش باشد حسین ، آموزگارش زینب است

هرکه نازد بر کسی زینب بنازد بر حسین

جان زهرا این حسین دار و ندارش زینب است



شعرهای حسینی و مذهبی--این شعر عالیه--


آن قدر سمت گنه رفتم و تحقیر شدم /

من به جان خودت از جان خودم سیر شدم  /        

نفس اماره مرا خوار و ذلیلم کرده /

خیلی از دست خودم نادم و دلگیر شدم / 


گرچه ظرف نمک یار شکستم،  اما /

باز هم بر سر این سفره نمک گیر شدم /


میگذشتم شبی از تکیه، صدا می آمد/

 با همان گوشه چشم تو زمینگیر شدم/


چشم وا کردم و دیدم که شب تاسوعاست! /

 این چنین بود که با زلف تو درگیر شدم/


گرچه کلب در این خانه شرف داشت به من! /

ولی انگار که من هم غل و زنجیر شدم/


تا که سنگینی بار گنهم کم بشود .../

نهمین روز به عشق تو علم گیرشدم  /


گوش کن حافظ دلخسته کمی حرف مرا 

 بهر این بیت، غزل گفتم و پیگیر شدم :  


(بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین /

من نشستم به لب علقمه و پیر شدم)

یا حسین (ع)

شب بود و من با کوله ای از خستگی ها

شب بود و یک زنجیری از وابستگی ها


شب بود و هق هق های ساکن در گلویم

شب بود و یاد دوستان در پیش رویم

 

پروانگان را در افق مهتاب دیدم

خوابیدم و همسنگرم را خواب دیدم

 

دیدم به قصد (او) شقایق ترک (من) کرد

پروانه گشت و خویش در آتش کفن کرد

 

وقتی که بلبل روی سیم و خار جان داد

در پیش چشمم، مرگ عجز خود نشان داد

 

دیدم میان دود و آتش یاس می سوخت

دیدم گلوله خورد و پیشانی به هم دوخت

 

تیر آمد و از گونه هایش بوسه برداشت

دیدم چه سان! با مرگ جنگ تن به تن داشت

 

بر مرگ او لبخند داغ و آتشین زد

با یا حسینی پشت او را بر زمین زد

 

دیدم شهادت را که از لبهای مجنون

لب می گزید و باده می زد در خُم خون

 

همسنگران، با آتش، هم آغوش بودند

می سوختند آن شب ولی خاموش بودند

 

چون دوست آن شب قرعه را بر نامشان زد

دیدم که ساقی جام را بر جانشان زد

 

خمپاره بود و مرگ بود و تیر و ترکش

لبیک بود و وصل بود و اسب سرکش

 

چابک سواران اسبها را زین نمودند

اندام خود با رنگ سرخ آذین نمودند

 

عزم سفر کردند و یک لبیک گفتند

با کاروان یار، تا افلاک رفتند

 

چون سینه سرخان شهادت می پریدند

سنگر به سنگر ظلمت شب می دریدند

 

سر نیزه ها آن شب حدیث وصل گفتند

آن شب چکاوک ها میان نعره خفتند

 

آن شب منورها خجل از رویشان بود

کشکول و چشم و قبله گاهم سویشان بود

 

همسنگرانم کربلا را دوره کردند

سر مشق های کوفیان را پاره کردند

 

یک یا علی (ع) گفتند و پس پروانه کردند

سرکوب قوم ابرهه آغاز کردند

 

لحظات آن شب جمله عام الفیل بودند

دشمن چنان فرعون و یاران نیل بودند

 

در پیش پای عاشقان از شرم و از غم

آن شب دل خمپاره می پاشید از هم

 

خمپاره می کاوید آن شب سینه ها را

بشکست تیر آن شب دل آئینه ها را

 

همسنگران بر تیر و ترکش بوسه دادند

مستانه و مردانه بر مین پا نهادند

 

لبهای خونین، شهادت را مکیدند

با بذل جان خویش، بس معبر کشیدند

 

بر عقد ایشان انفجاری، خطبه خوان بود

مهیه معشوق آن شب، بذل جان بود

 

در خطبه اول عروسان لاله چیدند

در گویش دوم نقاب از رخ کشیدند

 

بار دگر اما به هم لبیک گفتند

بی دست و بی سر جمله سوی حجله رفتند

 

شهد شهادت را به کام هم نهادند 

تا خانه خورشید آن شب پر گشادند

 

ساقی کوثر باده داد و مستشان کرد

یک حلقه از حبل المتین بر دستشان کرد

 

ارواحشان در عرش و پیکر در زمین خفت 

جان آفرین، آن شب به آنان آفرین گفت!

 

شمشیرها، شمشیرها، مغروق خون گشت

زنجیرها، زنجیرها، حبس جنون گشت

شعرهای حسینی و مذهبی (برای شبکه های اجتماعی)

عمریست که ما دست به دامان حسینیم

در مجلس روضه همه مهمان حسینیم

چون عشق حسین بن علی راه نجات است

پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم

بیمار فقط در طلب لطف طبیب است

ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم

ما را نبود واهمه از آتش دوزخ

وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم

فردوس برین خانه ی عشاق حسین است

صد شکر که ما جزو محبان حسینیم

دیوانه شدیم از نمک سفره ی ارباب

آباد از آنیم که ویران حسینیم...



کشوری که من دارم جمهوری حسینیه

الگوی سینه زناش حضرت خمینیه

پیروی میکنم از یه بیرق لم یزلی

میمونم به زیر سایه آقام سیدعلی


با عشق حسین هر که سر و کار ندارد / خشکیده نهالیست ، پر و بال ندارد

ما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم / آتش به محبان حسین کار ندارد